سلام خانوما ظهر همگی بخیر
اینم میان وعده شیطون خونه 😊
صبح ۴نیم با گریه بیدار شده پا شده میگه مامان تاب 😐 هی گفتم نه مامان بیا اینجا بخواب آخه دو شبه هی بیدار میشه میگه تاب گفتم از سرش بیوفته ولی کلی گریه کرد گفت تاب تاب مجبوری بردم تو تاب گذاشتم به صندلی اشاره می‌کنه ک بیار بشین میگم بچه بخواب میگه مامان مامان رفتم صندلی آوردم اینسری پاشو آورده بالا میگه پا پا. که پاهاشو ماساژ بدم 😐😐😐 میگم من خپابم میاد می‌خوام بخوابم ببین کسی بیدار نیست همه خوابیدن اشاره می‌کنه ک ببرمش از پنجره بیرون رو نگاه کنه 🙄 بردمش نیم ساعت بیرون نگاه کرده حتی گفتم من میرم لالا نیومد رفتم به زور اوردمش گریه کرد ، شوهرم بیدار شده دادم بهش خودم رفتم دراز کشیدم
بیچاره نیم ساعت تابش داد نخوابید میگه شیر درست کن میگم بابا من اینو از شیر شب گرفتم توام هر شب تا گریه می‌کنه میگی شیر بده 😑😑😑 گفتم برو بخواب خودم باهاش بازی میکنم ، یکم کتاب خوندم براش ادا در آوردم
تا آقا رضایت داده خوابیده ، وای یعنی امشب اگه گریه کرد می‌خوام مقاومت کنم تا این تاب از سرش بیوفته 🥴🥴 سه شبه خواب ندارم امشب هم دیگه دو ساعت بیدار بود ۶نیم خوابیدیم 😐
چرا اینجوری شده ؟
نگاه کردم دندون هم در نمیاره ، شکم درد هم ندارد چون آب نعناع میدم بهش ، نمی‌دونم چرا هر شب بیدار میشه میگه تاب 😑😑😑

تصویر
۱۰ پاسخ

کلا میخواستم بگم بچه‌ها در هر دوره یه بازی‌ای دارن واس ما😅

آروکو شب تا صبح ۱۰ بار پا میشه پستونکشو میخواد
۲ شبم هست انقدررررر بهم لگد میزنه ک منو از تخت بندازه پایین ک تا خود صبح خواب ندارم
تازه ساعت ۸,۸/۳۰ ک میشه میگیره درست سرجاش میخوابه
نمیدونم این دیگه چیه ک تا کی ادامه داره.
امروز صبح کمرم و تمام دنده‌هام درد میکرد انقد لگدم زده بود

یه عکس از تاب رایان جون میفرستی ببینم.منم میخوام بگیرم برا پسرم

نوش جونش کلا نباید به هیچی عادتشون بدیم ازاول وگرنه هم اونا هم ما اذیت میشن🥲 یدفعه ای جمع نمیکردی تعداد دفعه هایی که میخوابید کم میکردی تا عادت کنه

بگو بچه بگیر بخواب دیگه نصفه شبی تاب؟😂
قایمش کن یه چن شب بزار یادش بره

منم چن روزه پسرمو از شیر گرفتم البته شبا میدادم شبم قطع کردم چن شبه همش بیدار میشه فقط جیغ میزنه

نوش جونش پسر من ناهارشو خورد🥰

دختر منم عادت کرده بود نصف شب بیدار میشد گریه میکرد بریم تو هال بخوابیم 😐

تابش رو جمع کن یکی دوشب ببینه نیست شاید بهونه نگیره

دختر من تازه صبحونه خورده😀

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۱ سالگی
*روز دوم از شیر گرفتن*
دلسا الان دقیقا 37 ساعته که شیر نخورده
دیشب وسط شب یه بار بیدار شد یکم نق زد ابش دادم و خوابید چون کلا قبلشم تو شب زیاد بیدار نمیشد دم صبح بیدار میشد همیشه دیشبم طبق عادتش 6 صبح بیدار شد به گریه پاشدم بغلش کردم یکم راهش بردم یکم اب دادم بهش دوباره اوردمش تو رختخوابش نخواستم خوابش بپره یکم خوابش برد دوباره بیدار شد باز بغلش کردم یکم دوباره گذاشتمش تو تشکش گفتم مامان باید بخوابی گفت می می گفتم اوخه خلاصه حدودای ساعت 7.15 خوابش برد تا 10 که بیدار شد
همیشه وقتی بیدار میشه حال ندارم خودم زود از رختخواب بیام بیرون نیم ساعتی وول میخوردیم و شیر میخورد امروز صبح گفتم پاشو بریم بیرون باز گفت می می گفتم اوخه و نشونش دادم خندید ول کرد رفت بهش صبحونه دادم بعدش یه سه ساعتی بردمش پیش مامانم اونحا بهش خوش میگذره مامان بابام باهاش بازی میکنند تا عصر که رفتم دنبالش اومد چسبید بهم باز یکم بهونه گرفت بهش میوه دادم خورد پیش مامانمم که بود بهش نهار داده بود دیگه تا عصر اونحا بودیم حوصلش سر رفت پاشدیم رفتیم خونه مادر شوهرم
شوهرمم اومد اونحا دیگه تا حدودی ساعت 10 اونجا بودیم حالا این بین خیلی باهاش بازی کردم توپ بازی قایم موشک و کلی بدو بدو خواستم خسته بشه
ساعت ده اومدیم خونه باز یکم بازی کردیم کتاب براش خوندم یکم گوشی دستش گرفت چراغا را خاموش کردم گفتم باید بخوابیم ساعت 11.30 هم بهش شام دادم خورد
دیگه اوردمش اوردمش تو اتاقش یکم زدم تو کمرش خوابش برد خدا را شکر
تا ببینیم شب دوم چجوریه
در کل امروز کمتر از دیروز بهونه ی شیر خوردن گرفت
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام خانوما خسته نباشین
دیشب رایان نمی‌دونم چش بود نصفی شبی چندبار گریه کرد ،
منم از سر شب سر درد شدید داشتم قرص هم نداشتم بخورم با شال سرمو بسته بودم ، رایان با گریه بیدار شد بغلش کردم دیدم شوهرم بیداره میگه معده ام وچشمم درد می‌کنه نمیتونم بخوابم رایان رو گرفت ارومش کرد ، یکم بهش کولیف دادم ، خوابید نیم ساعت دیگه بازم با گریه بیدار شد فهمیدم دماغشم پر شده نمیتونه نفس بکشه اسپری زدم ک بدتر گریه کرد نذاشت تمیز کنم
شوهرم از اونور یکم بلندتر کن وای خدا دیگه مغزم نمی‌کشه بچه داری چقدر سخته 😅😅 (ساعت 4نیم صبح بود ک بیچاره قرار بود ۵نیم بره سرکار)
گفتم آرومتر بچه می‌ترسه چه خبره؟ تو داری میگی معده و چشمت درد می‌کنه این طفلی زبون ندارد بگه کجاش درد می‌کنه پس با گریه داره ابراز ناراحتی می‌کنه منم سرم داره میترکه ولی چاره چیه بچه اس 😑😑😑 برو بخواب خودم میخوابونم گذاشتمش رو تاب ، پسرم آروم شده بود با چشماش زل زده بود تو چشمام ی جوری دقیق نگاه میکرد با ناراحتی ، سرزنش ، احساس کردم تو چشماش کلی حرف هست ، کلی قربونت صدقه اش رفتم تا خوابید ساعت ۵نیم صبح
ولی واقعا بچه ها خیلی مظلومن واقعا ماها حق نداریم سرشون داد بزنیم خستگی و درد خودمون رو رو سرشون خالی کنیم ،
الان من شب اگه به جای صبوری داد میزدم چی میشد طفلی با ترس و ناراحتی می‌خوابید و ازم فاصله میگرفت دیگه نمیتونست به مامانش اعتماد کنه ، ولی سردردمو بی خیال شدم گفتم پسرم مهمه ،
داد زدن هیچی رو درست نمیکنه نه تربیت رو ن اینکه بچه آروم بشه فقط با بچه ارتباط برقرار کردن بچه رو آروم می‌کنه و تربیت می‌کنه ،
واقعا بچه داری سخته خیلی ولی خب باید تو این راه صبوری کنیم چون ما خواستیم که پدر و مادر بشیم انتخاب خودمون بود