۱۱ پاسخ

بخای اینجوری سخت بگیری ونگران باشی نری بهتره برات بری اونجا هی غصه بخوری ونگران مریضی باشی سفر زهرت میشه

ن اینجوری بیشتر خسته و اذیت میشی
همون یه طبیعتی جایی یروزه صبح تا غروب برین بهتره

با این اوصاف نه نمیرفتم

پسرمم کلا تو ماشین خوابه اگ تایم خوابش نباشه اذیت میکنه

منکه همش میرم مسافرت پسرمم کلی اذیت میکنه ولی تو خونه ادم میپوسه ما ساعت ۱۰شب راه میفتیم صبح ساری هستیم لب دریا

ای خواهر حالا که نرفتی چرا انقد فکرای منفی میکنی برو ایشاالله که چیزی نمیشه
از الان بخوای اینجوری منفی بافی کنی که نمیشه

من از سال 97 دیگه مسافرت نرفتم

بااین خصوصیات همون میمونم خونه نهایتامیرم پارک یااستخرسرکوچه

ما چند روز پیش رفتیم مسافرت با اینکه بچم هیچیییش نیست و اصلا اذیت نکرد یعنی رسیدم اراک جنااازه بودم از خستگی

خب شما که چند ساله نرفتی و مخصوصا با بچه سفر تجربه نکردی چرا یهو میخوای راه دور و چند روزه بری برای بار اول سفر یه روزه جای نزدیک برين

یجای نزدیک برید

سوال های مرتبط

مامان می می نی مامان می می نی ۲ سالگی
مامانا خستم تروخدا بیاین یکم حرف بزنیم
دخترم رفته رفته اذیتاش بیشتر میشه و منم صبرم کمتر
دیروز مجلس ترحیم دعوت بودیم تو مسجد دخترم پیش باباش بود کل آب خورشت رو خالی کرده بود روی لباساش سر تا پا نارنجی بود نه چیزی خورده بود نه یجا نشسته بود تو راه پله پیش جا کفشی وایستاده بود دونه دونه کفشارو برمیداشت دست میزد میپوشید اولین بارشم نیست هرجا بریم همینه نمیاد داخل میمونه پیش کفشا مهمونی رو از دماغم درمیاره
تو خونه فقط کارش گریس انقدر نق میزنه دیوانه میشم
وضعیت مالیمون متوسطه ولی تو این دو ماه ۵تومن اسباب بازی و کتاب خریدم سرگرم شه اینقدر نق نزنه
خونه عمم رفتیم نصف گونی برنج رو تو اتاق پاشیده بود
تو خونه یه دقیقه حواسم نبود یه بسته بزرگ دستمال مرطوبو دونه دونه مچاله کرده بود
هر لحظه داره یه کاری میکنه کلا استرس دارم از دستش یه دستشویی برم یخچالو خالی میکنه رو فرش
تو این ۲سال انقدر عصبی شدم خودم از خودم و بچه داریم بدم میاد
از وقتی چشمشو باز میکنه میگه بریم بیرون بعد بیرون رفتنی من یک ساعت دنبالشم تا لباس بپوشه و موهاشو شونه کنم
خونه کسایی که بچه کوچیک ندارن یک ربعم نمیمونه از خونه ی کسایی هم که بچه کوچیک دارن هیچ جوره نمیاد انقدر جیغ میزن۶ و گریه میکنه و سرشو میکوبه زمین از خجالت آب میشم
عروسی هم بریم فقط میگه برم بیرون هیچی از عروسی نمیفهمم
کلا یک دقیقه حواسم نباشه یا تو خیابونه یا داره یه گندی میزنه
خستم بعضی روزه انقدر داد میزنم سرش صدام میگیره
چند بار شنیدم بقیه میگن بچه داری بلد نیست نمیتونه بچه رو نگه داره یا آروم کنه
دیگه انگیزه هیچ کاری رو ندارم