واای دیوونه شدم دیگه
از صبح که بیدار میشیم دخترم همش میگه بیا با من بازی اصلا نمیزاره کاری بکنم، به زور میرفتم فقط غذا رو میزارم که اونم توی اشپزخونه چسبیده به پام یا کابینتا، کافیه یه دقیقه بیام بشیم دیگه گیییر میده بریم بازی کنیم، خودش تنهایی بازی نمیکنه تازگی، اعصابم خورد شده، تلویزیونم میزارم میره میچسبه به تلویزیون مات و مبهوت مجبورم خاموش کنم، هم حوصلم سر میزه هم از این همه بازی خسته شدم دیگه، نمیدونم چیکار کنم یکم خودشم تنها بازی کنه

ترس از جدایی حدودای سه سالگی پیدا میکنن
تا میتونی از مهر و محبت سرشارش کن درست میشه

منم همینطور دیگه صبحا مجبوری یکی دوساعتی تلویزیون روشن میکنم بخاطر سلامت روان خودم و کارهایی که باید انجام بشه
گاهی ادم چاره نداره

پسر منم بدترع ،همش میگه بیا بازی داخل اتاق

همه همینن دیگ منم همینجوریم