بله الان دقیقا همینطورین.من حتی سرویس بهداشتی هم با درب باز باید برم.باز هم باوجودیکه داره منو میبینه توی در وایمیسه و گریه میکنه تا لحظه ای که پامو بذارم بیرون😃
دقیقا منم همینطوره .
من میرم خونه مامانم اینا ویهان دگ بغل من نمیاد فقط عاشق بابامه میچسبه ب اون
نه والا من میرم نفس راحت میکشم انقدر بقیه باهاش بازی میکنن حتی من راحت میگیرم میخوابم
من مامانم که بیادخونمون فقط به من میچسبه من که برم خونش چون اونجا خاله هامم هستن کمتربه خودم میچسبه اما به محض اینکه بیایم خونه خودمون باز هرکی ام بیاد فقط مبخواددنبال من باشه چون من هی میگم اینو بگیرید دنبال من تیادحساس،شده نمیذاره کسی بگیرش یاسمتش بیادازم دورش،کنه
نه من میرم خونه مامان بزرگم چون مامانم اونجاس با خالم خیلی جوره با اونا وقت میگذرونه همینکه ببینه من هستم خیالش راحته بهم نمیچسبه همینکه دورش خلوت نیشه میاد پیشم😄
پسری منم همینطوریه خیلی اذیت میشم
منم همیشه میگم من مکانم فقط تغییر میکنه ولی کارای بچه همه با خودمه بس کچسبیده بهم
نچسبه هم. خودم باید مواظبش باشم😆
مامان الین شما ساکن قزوینی؟کدوم خانه بازیها میبریش؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.