۱۰ پاسخ

عزیزم من کلا پسرم تو خونه دیش میکنه همش فقط پی پی رو میره سرویس ولی من همش میگم کی گفته دیش بچه نجسه و خودمو امیدواری میدم

عزیزم الان دیگه فراموش کن انرژیتو بزار که دوباره تکرار نکنی بچه ها به لحن آروم و مهربون ما اندازه غذا لباس و.. نیاز دارن حرفی که زدین یادشون میره ولی اون لحن رو فراموش نمیکنن
همه مادرا همینیم سعی کنیم هرروز بهتر از قبل باشیم خودتو ببخش 😊و مثل همیشه پر قدرت ادامه بده💪

عزیزم کاملا” درکت میکنه متاسفانه من هم بعضی وقتا کنترل خودم رو از دست میدم و داد میزنم دخترمم با گریه تند تند بوسم میکنه و میگه ببخشید مامان، مامان دوست دارم یعنی اون لحظه میخوام بمیرم،بیشتر عصبی میشم راستش ولی خوب خیلی مواقع هم صبوری میکنم همسرم میگه همیشه که نمیشه اوکی بود آدمیزادی دیگه تو هم

همه دعوامیکنن خوب ماهم درسته مادرهستیم ولی واقعا آدم گاهی کم میاره عصبی میشه خسته میشه

این ازجیش گرفتن وبزاریدبعدتموم شدن پریودیتون بعدش شروع کنید بایدباحوصله باشید

پسرمن ریده چندبارروفرش 🤣منم یهوازم زیاددرمیره هردفعه لعنت میکنم خودم 😔

آخ آخ کاملا درکت میکنم گاهی لیانا رو دعوا میکنم داد میزنم می‌ترسه میگه مامان من خیلی دوستت دارم . 🥺اون لحظه دلم میخواد بمیرم ....ولی مادریم خسته میشیم . پیش میاد فراموش کن و سعی کن تکرار. نکنی

چ کاربه خب آماده نی بذار دو سه ماه دیگه

ببین کاملا درکت میکنم ولی دیگه بهش فکر نکن چون فک کنی عصبی تر میشی ب فکر ترمیم باش سعی کن دیگه اروم باشی و مهربون.
توام مادری حق داری گاهی پیش میاد.

وای منم بعضی وقتا دخترمو دعوا میکنم میگه مامان بخند😔😔 عذاب وجدان میگیرم

سوال های مرتبط

مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 ۲ سالگی
مامانا
ما یه همسایه ای داریم که قبلاً رفت آمد داشتیم همیشه دخترشو می‌فرستاد خونه ما پیش دخترم تا بازی کنن (دخترش پنج سالشه)
وقتی میومد خونه ما من یه عالمه اسباب بازی میاوردم بازی کنن با همه ی اسباب بازی های دختر من بازی میکرد بعد می‌رفت خونشون بیشتر اون میومد خیلی کم پیش میومد ما بریم
یه روز منو دخترم رفتیم خونشون دختر من هر چیزی که بر می‌داشت ازش می‌گرفت (اون موقع دختر من یک سالش بود )
حتی کوچیک ترین چیزی که تو خونشون افتاد بود از دست دخترم می‌گرفت تا جیغش رو در بیاره اون روز اهمیت ندادم گفتم بچس دیگه
تا مامانش براش یه سه چرخه خرید بعد هر سری تو کوچه میدیدم همو حتی نمی‌گذاشت دختر من دست بزنه بهش چندین بار همین کارش رو تکرار کرد تا یه روز خیلی حوصله ام سر رفته بود دخترمو سوار کالسکه کردم بردمش تو کوچه اینام بیرون بودن مامانش گفت بیا پیش ما رفتم پیششون دخترم دخترمم گذاشتم پایین بازی کنه دختر این خانوم سوار کالسکه دختر من شده بود داشت بازی میکرد دختر منم رفت سوار سه چرخه ش شد تا دید دختر من سوار شده جیغ داد که پیاده بشه مامانشم اصلا نگفت که مامان مثلاً نی نیه بزار یکم سوار بشه توام داری با کالسکه اون بازی می‌کنی اصلا هیچی نگفت منم دخترمو گرفتم زوری پیاده اش کردم بچم غش کرده بود از گریه بغلش کردم بیارمش خونه دیدم دخترش زودتر از ما در خونه وایستاده که بیاد خونمون
بهش گفتم برو پیش مامانت بی ادب دختر من با تو بازی نمیکنه
بعد مامانش قهر کرده که چرا بچمو از خونه بیرون کرده
به جاریم گفته بود من نمی تونستم چیزی بگم به بچم اعتماد به نفس بچم میاد پایین