۷ پاسخ

وای یاد خودم افتادم پارسال بابام در اثر گاز گرفتگی بستری بود سه روز رفتیم تهران خونشون ک ب بابامم سر بزنیم از ساعت یک ظهر رفتیم تا ب ساعت ملاقات برسیم و ترافیک شدیدددد ساعت ده رسیدیم خونه مامانمم باهامون بود نه گذاشت نه برداشت فرش ی اتاق و دوتای حال رو برداشت جمع کرد برد پایین شست و ب منم گفت بیا کمک گفتم ما داریم از گرسنگی غش میکنیم دوتا بچه کوچیک چحور بزارم تو خونه لخت و پتی و بیام باتو فرش بشورم😑😕شوهرم خیلی بهش برخورد.فردا صبحش برگشتیم خرم اباد

چه مادری داری قربون مادرم بشم که اگر هیچی هم برای خوردن نداشته باشه این حرف رو نمیزنه

افرین بهت غیرت شوهرت
بعدم هرموقع میخواین برین اونجا یا خودت غذا درست کن ببر باهم بخورین یا بخرین بعدم ب مادرت بگو ما واسه وجود شما میایم اینجا وگرنه نون خالی هم باشه کنار شماها می‌چسبه بهمون

به مامانت بگو من واسه خورد و خوراک نمیام اینجا که بگو تازه ی چیزی هم میگیرم که باهم بخوریم بخاطر خودتون میام

دم شوهرت گرم

دم‌شوهرت گرم🪷

بازم خجالت میکشه که.سرهرماه یه مقدار مشخص بهش بدی چی ؟

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
هر روز بیشتر به این نتیجه میرسم که بچه ها ایینه ما هستن! خیلی باید مواظب رفتارامون باشیم
من هر روز صبح به دخترکم میگم سلام قشنگم قربونت برم ماهم بیدار شدی؟ خوب خوابیدی؟
اونم الان یک ماهه داره همین جملاتو به عروسکاش و خودمون میگه . مبینم یهو اومده پیشم میگه قربونت برم مادرجانم دقیقا جوری که خودم صداش میکنم
امروز چیزی که برام جالب بود اولین بار تقلید باباشو دراورد
وقتی غذاشو خورد حسابی بهش چسبید و سیر شد صداشو کلفت کرد برگشت بهم گفت مرسیییی خاااانم
بعد دراز کشید دست کشید رو شکمش گفت وای چقدر خوردم ترکیدم 😄🤦🏻‍♀️

اینقدر خندیدم و شوکه شدم چون همه رفتارای منو تقلید میکرد ولی باباش برام جالب بود
بچه های شمام از این شیرین کاریا میکنن؟ بیاین یکم راجبش حرف بزنید

راستش من بخاطر دخترکم خییییلی صبورتر شدم چیزی که قبلا نبودم و هر روز بیشتر دارم رو رفتارام کار میکنم ولی امروز یه استرس عجیبی گرفتم که اگه پدرمادر خوبی براش نباشیم چی؟ اصلا من خوبم؟ چقدر براش ناکافیم و حس خوبی نگرفتم
بنظرم سختترین کار دنیا بچه دار شدن