حقیقتا خستم.
اونایی که منو دنبال می‌کنند میدونن.
من از اول مهر پارسال همش درگیر دکتر و بیمارستان آزمایش و کوفت و زهرمارم یه بار برای همسرم یه بار برای دخترم .یعنی الان که فکر میکنم حتی ۱ ماه هم نبوده بدون مریضی یا مشکلی نبوده باشیم.از اول مهر پارسال که گفتن شاید همسرم مشکل استخوانی یا دور از جون سرطان استخوان داشته باشه هزار جور دکتر دستمون بند شد.اول ارتوپد بعد گوارش گفتن مشکلی نیست بعدش همسرم ۱ ماه تمام سرگیجه داشت دستمون بند دکتر مغز واعصاب شد نوار مغز و ام ار ای دادیم.بعدش معده درد کوفتی گرفت رفتیم اندوسکوپی و دکتر گوارش.بعدش دندونش عفونت کرد عفونت به خون زد تب و لرز شدید و دکتر عفونی و هزار جور آزمایش. بعد دوباره پاهاش درد گرفت رفتیم عکس گرفتیمدو هفته قبل یه خاطر کیست توی گلوو.اون هفته به خاطر دست پا دهان من درگیر نورا بودم.این هفته اومدم استراحت کنم خبر مرگم دوباره سونو و آزمایش داد همسرم گفتن باید صفراشو در بیاره بعد آزمایشش که اومد یکم زردی توی خون داشت گفتن باید تکرار کنه و هزار جور آزمایش.به قرآن بریدم.چرا مریضی از خونه ما بیرون نمیره؟

۱۲ پاسخ

وای وقتی خوندم دختر مو ب بدنم سیخ ی قربانی بکشید توروخدا خون بریزید

😔😔😔😔🥺🥺🥺🥺🤲🤲🤲🙏🙏🙏🙏بخدا منم نزدیک دوسال درگیر بودم‌ چند نوع مریضی درکت میکنم از تمام‌ وجودم‌ احساس کردم‌

خدا توان بده بهت خیلی سخته خیلی 🥺😣

ی سرکتاب باز کن دختر این همه بلا اخه خدابهتون صبر و سلامتی بده انشاالله

انشالله که بلا ازتون دور بشه مریض داری از خود مریضی بیشتر ادما از پا درمیاره

حتماااا یه قربونی بکنین

یا خدااا حتما ی قربونی بکنید تا رفع نحسی بشه

الهی عزیزم واقعا خیلی سخته امیدوارم هر چه زودتر مریضی ازتون دور بشه😥

این آقاعه شیرازه سرکتاب باز می‌کرد اطرافیان ما رفتن واقعا دستش خوب بود ان شاالله برای شماهم خوب باشه

یه قربونی بکنین حتما عزیزم

خیلی سخته، خدا بهتون قوت بده، واقعا آدم فرسوده میشه، حتما یه قربونی بکنین بلا ازتون دور باشه

الان شوهرتون مشکلش چی بود؟

سوال های مرتبط

مامان محمدحیدر مامان محمدحیدر ۱ سالگی
مامان نورا مامان نورا ۱ سالگی
تاپیک موقت...
چه دنیایی شده.. انقدر تنهام باید بیام اینجا دردودل کنم... برای غریبه‌ها...❤️‍🩹
از صبح توی خونه با دخترم تنها بودیم تا شب ساعت ۸.. با همسرم گفتم روز دختره بریم بیرون برا دخترمون چیزی بگیریم..
رفتیم بازار ، رفتم داخل مغازه، دخترم دست همسرم بود..
چیزی توی مغازه پسند نکردم اومدم بیرون دیدم دخترم وسط بازار داره دنبال ما میگرده😭😭😭😭😭
دخترم داشته دنبال من میومده ، باباش رفته توی مغازه دیگه. بگو نفهم تو چقدر سهل انگاری. نگفتی یکی بیاد بچه رو ببره. نگفتی بچه گم بشه. من از صبح توی خونه چشمم روی این بچه س بعد دو دقیقه نتونستم بسپرمش به این مرد گنده. دخترم نزدیک دو سالشه عین این مدت من نگاهم به بچمه و مواظبشم،مگه میشه نتونم بچمو دو دقیقه بسپرم به پدرش؟ چطوریه تو کار خودشون اینقدر دقیقن؟ به ما که میرسه میشن بیخیال ترین مخلوق خدا.
نشستم تو ماشین اییییینقدر گریه کردم.. انقدر خداروشکر کردم که بخیر گذشت و دخترم گم نشد.. خیلی احساس تنهایی میکنم.. احساس میکنم کل بار مسئولیت بچه به دوش خودمه... شوهرم همش درگیر خودش و کاراشه...
مرد خوبیه برامون کم نمیذاره ولی توی کار خودش غرقه.. ولی من کل زندگیم شده دخترم.. کاش یکم از حس منو شوهرم داشت.....