۱۰ پاسخ

پسر منم همینه بشدت شیطونه

پسر منم همینه همش جیغ جیغ و نق

وای پسر من کلا نق نق و لج و گریه
جایی میریم میگه کلا بغلم بگیر و راه برو نه میزاره بشینم نه چیزی بخورم
دیگه کلافه شدم

بدتر از مال شما

پسر منم ب شدن بازیگوش ولی من بهش نمیگم فضول میگم باهوش و زرنگه و شیطنت میکنه ،نگو بهش فضول ماشالا زرنگه که اینطوریه کنجکاوه دوستدداره همه چیو امتحان کنم
من پسرم میریم تو پارک اصلا دستش ک‌نمیده بهمون خودش جلو مبره ما باید دمبالش دهنمون سرویس میشه🤣

بچه های من دختربچه بودن اینطوری بود بچه گیاش فقط جاهایی که مجبوربودم میرفتم بعدم گوشی کارتون میزدم ازگوگل محو تماشاش میشد اروم میگرفت یخورده عادتش داده بودم چون واقعا باید همه دنبالش بودیم

پسر منم بدتره .بعضی وقتا میگم الان سکته میکنم اینقدر حرص میخورم جایی که میرم پیرم میکنه فقطم خودم دنبالشم

اون زنه باید خیلی بیشعور باشه ک این حرفو بزنه
بچه اسمش روشه فضوله باید بچگی کنه

عه وانیام این شکلیه، من فک‌کردم فقط بچه من انقد‌ بازیگوشه و شیطونی میکنه، درکت میکنم واقعا کلافه و عصبی میشی بعد کاراش ولی بچس دیگه نمیفهمه باید اینو به خودمون بقبولونیم

سلام گلم طبیعت بچه هست تقصیری نداره
بقیه باید درک کنن شرایط رو
خداروشکر کوچولوهات سالمن بیخیال حرف مردم

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۱ سالگی
بیاین شما نظر بدین خانوما
دخترم اصلا اصلاااا از دامادم(شوهرِ خواهرم )خوشش نمیاد یعنی کلا بغل مردا نمیره خانوما هم فقط خواهرم یا شاید مادرم بغلشون بره اونا ک میشناسه وگرنه بغل هیچکس نمیره حالا این چند شبی ک رفتیم مسجد هر دفعه دامادم اومد دخترموبغل کرد ب ثانیه نکشید گریه کرد یعنی همش میخواد ب زور بغلش کنه و بوسش کنه اونم یجوری یواشکی نزدیک لبشو میبوسه یا صورتشوحالت گاز میگیره تف مالی میکنه بعد بچه گریه میکنه لپشو میکشه قرمز میشه منم از این چیز متنفرررررم امشب تا اومدیم بیرون اومد جلو بچه رو بغل کنه منم گفتم بچمو بغل نکن دوست نداره اونم قهر کرد رفت ب خواهرم گفت خواهرم اومد میگه فقط بچه شما مهمه ما دوست داریم ک بغل میکنیم گفتم دوست داشتن داریم تا دوست داشتن بچه ب این کوچیکی لپشوکشید قرمز شد میگه شمام اینکارو میکردین بچه اون ۳سالو نیمه..بعدم من تو این چند سال دامادمو خوب شناختم کلا بچه میبینه انگار حرص داره رو بچه یا نیشگون میگیره یا بد بوس میده یا محکم بچه رو میچرخونه تاب بده حتی بچه نفسش هم بره مهم نیست براش.اینکارا رو رو خواهرزاده هام یا بچه های خودشم انجام میداد..حالا اینام قهر کردن ک دیگه بچتو بغل نمی‌کنیم البته من واسم مهم نیست از خدامه همچین آدمی بچمو بغل نکنه ..پسر بزرگش هم همششش میبینم دستش تو دماغه با همون دست میاد بچه بغل کنه بعد اصلا ب اندازه سنش تشخیص نمیده اینقدر بیتربیته حد نداره...
نظرتونو بگین لطفا ببخشید طولانی شد
مامان 🧸بره ناقلا🧸 مامان 🧸بره ناقلا🧸 ۱ سالگی
شاید من حساسم یا بد شبی رفتم خونه مامانم. اولش با نامزد داداشم قهر بودم. هی داداشم دخمل منو بوس کرد ناز اون برگشت گفت من اصلا بچه‌ خاهرت دوست ندارم چیزی نگفتم ...بعد گوشی برداشته جلو من زنگ دختر دایی هایش زده قربون صدقه شوند می‌ره. قربونتون بشم و ودلم تنگ شده و من کسی جز شما نمیخام. منم گفتم بچها من نیازی ب دوست داشتن تو نداارن اون قدر داد زد و جیغ که داداشم گفت میزنم تو دهنت داد و فریاد نکن بعد اون داداشم از شهر اومدن برگشته با خنده میگه بچه من بچه شهر بچه تو شهرستان ....باز هیچی نگفتم بمیرم پسرم اون قدر شلوغ خراب کاری کرد اصلا میبرمش تو جمع انگار از قفس آزاد شده بچها بغل می‌کنه بوس لمس. داداشم ب بچم گفت دخترم ظریفه تو هم وحش باز هیچی نگفتم. بمیرم برای بچم ،بچم بردم اتاق گفتم تو رو خدااااا مودب باش التماس میکنم ب پات میگفتم آروم بازی کن .آروم صبحت کن نمیخاد بری با اون دختر منظورم بچه داداشم بازی کنی گفت مامانم چشم تا در اتاق باز کردم پرید رو دختر داداشم گفت هی بیا دعوا 🤔یا ب زور بغلش کرده بود گفت وای ولم کن 🫠بچم رفت هرچی بالشت آورد براش پرت میکرد منم گفتم پاشو بریم خونه. اومد خونه همچیییی دعواش کردم الآنم خابید و من پشیمونم و مادر بد. مادر احمق منم. پسرم دوستت دارم قلبم ♥️
مامان 🩷 "میرال" ❤️ مامان 🩷 "میرال" ❤️ ۱ سالگی
چشمتون دیشب منو نبینه..میرال رو بردم دکتر..نشستیم..به شوهرم گفتم تو سرکار بودی برات غذا اوردم برو توو ماشین بخور تموم کردی بیا گفت میرال اذیتت میکنه گفتم نه برو خیالت راحت.. خلاصه یک دقیقه ی اول میرال خوب بود دورش همش بچه کوچیک بود .. هم سنش، کوچیک تر و بزرگتر..از صندلی رفت پایین رفت سراغ بچه کوچیکه که پستونک دهنشه پستونک رو از دهنش در میورد دوباره میزاشت دهنش یا به مامانش میگفت بچه رو بده بغلم هیچی اوردم پیش خودم دید بچه داره شیر میخوره رفت سراغش به مامانش میگفت بچه رو بخوابون من بهش شیر بدم.. تا پیش خودم میوردم گریه میکرد و جیغ زد که بزار برم.. به وسایل همه دست میزد.. از صندلی ها میرفت بالا و دونه دونه روشون راه میرفت.. رفت بالا میز منشی همه چیو بهم ریخت😔
اینقدر عصبی شدم ها ولی به روو خودم نمیوردم.. از کت و کول همه میرفت بالا..باباش اومد بردش توو راه رو یعنی اون طبقه رو گذاشت روو سرش ..منشی رو خواهش کردم که فقط ردم کن رفتیم داخل .. دکتر روو صندلی چرخشی نشسته بود گیر داد باید بچرخونمت و دورت بزنم با صندلی.. چوب برداشت میگفت باید مثل دکتر معاینه کنم دهنشو .اینا فقط جزئی از کاراش بود.. جالب اینجاست که همه ی بچه ها ساکت و آروم بغل خانواده هاشون بودن بجز دختر من عین چی اون وسط میچرخید و فضولی میکرد 😔 یعنی بچه ی من تشخیص نمیده و اونا مشکلی ندارن که آرومن؟؟
بعد یه خانمی با حالت شوخی بهم گفت بچت به کی رفته بیش فعالیش؟
گفتم بچم زیادی کنجکاو و هوشیاره حتی دکتر هم گفت
مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
سال ۱۴۰۱ وقتی تازه کرونا تمام شده بود و مدارس حضوری شد من اولین سال تدریسم رو تو یکی از روستاهای اطراف اهوازم پایه پنجم شروع کردم. اسم روستا رو بذارید نگم. ولی اون بچه ها تو سه سال کرونا هیچی بلد نبودن و الکی الکی فقط نمره قابل قبول گرفتن. کتابهای سالهای قبل رو حتی نگاه نکرده بودم و همه بی سواد
اون سال یه شاگردی داشتم که خیلی اذیتم می کرد. به جز اینکه هیچی بلد نبود سر کلاس مدام کتک کاری می کرد و همه رو اذیت می کرد. من فارس بودم و اون روستا همه عرب زبان بودن.
اون بچه فکر می کرد من عربی بلد نیستم و جلوی من فحش پدر مادر به بچه ها می داد مثلا می گفت ک... امک . تا کی رفتم پای تابلو درس بدم یکی از بچه ها گریه می کرد که خانم اسرا به مادرم یا پدرم فحش می ده.
خانواده ی این بچه ضایعات جمع کن بودن و غالبا نظارتی روی بچه نداشتن. وقتی پدرش اومد مدرسه با ۶ متر زبون برگشت گفت دختر من مثل برگ گل می مونه بهش اینجوری نگید، دعواش نکنید.
درحالی که هر روز اولیای دیگه میومدن شکایت که خانم این دختر بچه ی ما رو اذیت می کنه، مدام فحش های کوچه خیابونی می گه.
خلاصه این بچه همه جوره وقت و انرژی من رو سر کلاس گرفته بود.
ادامه...