۴ پاسخ

اوه همین کارارو کردم من دیوانه پیر شدم داغون شبیه پیرزنا شدم بخدا
بگیر بخواب چیزی نمیشه صبح صبحانه خوب بده

حالا فردا صبح زود بیدارش کن بش صبحونه بده

منم همیجورم
برا همین هیچ وقت نمیزارم شب گرسنه بخوابم قلبم درد میاد
شب تا بخوابه چند بار بش غذا میدم و ازش میپرسم گرسنه اس یا ن

مطمئنی افسردگی نداری عزیزم؟؟؟؟
چون این خواب از صدتا غذا براش شیرین تره،امان از دل مادر
فردا صبحانه تپل بده بهش

سوال های مرتبط

مامان رهام مامان رهام ۴ سالگی
خانما ۴، ۵ ساعت پیش،حدود ۱۰ونیم شب، پسرم داشت با خارهای جوجه تیِِغی که پدرشوهرم واسش از کوه آورده بود بازی میکرد، یه اتفاق بدی افتاد.هویچ وقت بازی نمیکرد باهاشونا.نمیدونم چرا یهو لج کرد آوردشون پایین و هی زد تکی تشک تخت.ملافه سوراخ میشد و خوشش اومد.هرچی گفتیم بدش، نکن ، نداد.ترسیدم از دستش بکشم بخوره توی صورتش.یه محمکم اومد بزنه باز روی تشک، خورد توی رون پاش🥲وای خیلی وحشتناک بود.انگار زده بود توی یه رگ اصلی، خون فواره میزد بیرون. به صورت جهشی.بالاشو محکم بستم و گفتم ببریمش بیمارستان.یهو خونش بند اومد و پدر شوهرم اومد دید و گفت چیزیش نیست.یه زخمه.وقتی آروم شده یعنی چیزیش نیست.موقع خواب باز ناآرومی کرد و تکونش دادم توی بغلم تا خوابید.الان وسط خواب با گریه پاشده که درد میکنه و نمیتونم پامو تکون بدم.دستش میزدم ببینم میتونه تکون بده یا نه، جیغ میزد.نمیذاشت.یه کم استا دادم بهش دردش آروم بشه بخوابه.الان خوابید ولی توی خوابم پاشو کج گذاشته و تکون نمیده.شوهرم خوابید گفت چیزیش نیست و ترسیده.ولی منکه از ترس و فکر خوابم‌نمیبره.همش میگم چیزی نشده باشه یا خدا.چرا تکونش نمیده؟‌آخه رگش زخم شده باشه یه رگ اصلی باشه، چی میشه؟ من تا صبح میمیرم که😫😫ممکنه چیزی بدی بشه؟ آخه عضله و استخونی چیزی که آسیب ندیده. فقط رگ خونی بود.نمیدونم والا🥲پس چرا تکونش نمیده