۸ پاسخ

پس من چی بگم ک مادرشوهرم روز زایمانم اومده اخماش توهم ک چرا میخام سزارین کنم با وجود اینکه شوهرم راضیه خودش هزار تومن نداد بهم برا زایمان و تا الانم برا دخترم ی پیراهن نو نیاورده همش مال اون نوه هاش میشوره میاره منم روز مرخص شدن ببخشید این کلمه رو مبگم ولی. ریدم ب حالش ک گریه کرد حالم ازش بهم میخوره عوضیه گدا من بد دهنی نمیکنم ببین چیکار کرده ک اینطور میکنم
اولین نوه پسزیش هست بچم و خودش عمل اسیلو کرد پارسال برا زیباییش و دختراش هم سزارین هستن و چق ب خودشون میرسن کار ندارم ولی اول ب دختراش نگا کنه بعد من
من از ترسم سزارین کردم دختراش خیلی از من بزرگترن و سزارین کردن

عزیزم من مامانم همیشه خوب حرفی میزنه میگه مرد خوب وجود نداره حتی اون مردی هم خیلییی خوبه بازم یه رفتارایی داره که از نظر ما بده همیشه هم ما دخترا حیف میشیم از دست این مردا ایشالا خدا سر مادر خواهرشون بیاره

بخاطر کم خونیه فقط
٣شیره وشیربادام و تره و برگ چغندر و اینا ک آهن داره بخور ببین چقد اعصابت آرومتر میشه

منم اینقدر از خودم شوهرم مننفر شدم که نگو
میدونید چرا
چون پدر منو در اورده
هرچی از توی اینستا میبینه میاد میگه اینکارو بکن اینکارو نکن خستم کرده
میره عطاری میره سوپری هرچی بهش میگن میاد میگه این اینطور گفت باید اینطوری کنه
بابا بچه منه به اونا چه ربطی داره ما چطور باهاش رفتار میکنیم خستم خیلی خستم
از وقتی حامله بودم تا الان تا همین امشب از همه چی زده شدم
نمیدونم چکار کنم/گفتم برم پیش مشاور در این حد از دستش‌ روانی شدم

من اصن رو نمیدم ندادم خیلی ام مادرشوهرم فهمیده آدم خوبیه ولی حد شون کاری کردم رعایت کنه خونه خودم راحت بودم با مادرم خیلی تا شب شیشم خوش گذشت چون زن داداشم اومده بود باهاش راحتم خیلی حال کردیم

آخ منم دلم‌میخواد سر به تن خودش و خانوادش نباشه
یکم‌درک‌و شعور ندارن‌که این زن‌تازه زایمان کرده

عزیزم انشالله که خیره درست شه ب فکر خودت. بچه هات باش غصه نخور

منم اینجوریم عزیزم خیلی بیشتر از قبل بچه دارشدن باهاش دعوام‌میشه اونم هی میگه دیگه کنترل نداری و عصبی شدی من بیشتر حرص میخورم ک چرا منو درک نمیکنه

سوال های مرتبط