۱۳ پاسخ

خیلیم قشنگه چون اسم امام رضابوده اسلامی بوده خندیدن،من ازنظراعتقادات معمولیم ولی خیلی هم ازاین مومنایی که افراط تفریط می کنن بدم میادهم ازاینایی که به اسم روشنفکری هرغلطی می کنن

سلام
ما داریم سمت دوره ای میریم که ائمه فراموش میشن
حتی اسمشون مسخره میشه حتی خودشون
و ماها باید محکم وایسیم پای اعتقاداتمون و اسما رو نگه داریم
من بچه اولم مسیح
دومی محمد سبحان
کسیم تا به امروز حرفی زده قشنگ نشوندم سرجاش
واقعا اسمای بی معنی امروزی چی هستن

من عاشق اسم رضا هستم.❤اسم هایی مثل محمد علی رضا همیشه خاص و قشنگ .

مغزهای پوسیده وبی فرهنگ که اسم خودشونم گذاشتن روشن فکر

بسیار هم زیباست
ان شاالله به زودی پسر دار بشی و این اسم قشنگ رو براش بزاری

سلام گلم بنظرم اسم رضا خیلی هم قشنگه اصلا برات مهم نباشه رفتارشون

من دوست ندارم واسه بچه خودم این اسم رو بزارم و هیچ اعتقادی به ائمه و اسلام ندارم
ولی کار دوستاتون خیلی زشت بوده به نظرم بیشتر حد و حریم مشخص کنید

وای نگو. اسم به این قشنگی. من انقدر امیررضا دوست دارم که نگو. خییلی هم قشنگه اسم اقایی که من به شخصه همیشه بهش پناه بردم تو همه سختیام

خیلی زیبا چشه مگه اصلا به حرف کسی گوش نکن خیلی قسنگه

خیلی هم‌ قشنگ

خیلی هم قشنگه اصلا اهمیت نده

خیلی هم قشنگ وبامعنی هست اسم پسربزرگه خودمم علیرضاست

عزیزم نظر و عقیده خودتون مهمه، هیچ وقت نظر دیگران رو نخواه، چون بچه شما هست شما میخواید یه عمر صداش بزنید
یه نفر نظرشو میده و میره شاید شما هم دلسرد کنه یک ثانیه بعدش هم یادش میره در مورد چی ازش نظر خواستی

اینکه یه نفر بیاد در مورد سایق کسی نظر بده وقتی نظری ازش نخوان حد و حدود رو رعایت نکنه از بی فرهنگی خودشه

سوال های مرتبط

مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..مامانا اعصابم خیلی خرده..دخترم به حرفم گوش نمیده..ما خونه یکی از فامیل ها هیئت بودیم سه شب بود که ما دو شبش رو رفتیم..از قبل به دخترم کلی حرف زدم که جای بازی نیس و اروم باش و اینا..روز اول که رفتیم با بقیه بچه ها افتادن بهم.. سروصدا کردن.. منم همش بهش تذکر دادم.. اخر سرم یه کاره رفت به صاحب خونه گفت شکلات ندارید؟؟ من خیلیی خجالت کشبدم.. چون ظرف شکلات هم که اورد جلوش به جاش ادامس برداشت..برگشتیم خونه گفتم اگر قراره این کارهارو کنی فردا شب نمیریم.. و بستنی و پارک هم فعلا خبری نیس.. شب دوم نرفتیم...امشب هم که رفتیم دوباره افتاد به بچه ها یهو وسط عزاداری با صدای بلتد بچه هارو صدا زد..منم عصبانیشدم رفتم تو اتاق بهش گفتم اینجوری قول دادی و پاشو بریم و اینا.. گفت نه بمونیم.. منم دستش رو یکم فشار دادم گفتم اصلا برای چی با بزرگتر از خودت و پسرا بازی میکنی.. خیلی اعصایم خرد شده.. واقعا انگار دارم با دیوار حرف میزنم.. خسته شدم ازبس حرف میزنم و تذکر میدم اونم کار خودش رو میکنه...اینم بگما..تو اون جمع فقط من داشتم به بچم تذکر میدادم...یکی از مادرا که داشت کمک میکرد و بجه اش زیاد صدا میداد اصلا عین خیالش نبود.. حالا همش عذاب وجدان دارم که من چرا دخترم رو همش دعوا میکنم اینجور جاها..