سلام مامانا میگم دخترم رفته بود جلسه دوساعته برا آشنایی پیش دبستان اونجا مربی داده حلقه بازی کنن دور شکم می رن از اونا بعد دخترم بلد نیست یه دونه رفته افتاده یه دختره هست از اول دیدم چقد پررو بود حرف مربی هم گوش نمی داد امروز دخترم اومده میگه مامان اون دختره بلند گف یه دونه رفت فقط ناراحت بود گفتم مگه همه تونستن گف نه بعضی ها خیلی خوب بودن منم گفتم خب تو هم نقاشی عالی می کشی اونا عکس نقاشی هاشونو مربی فرستاده خیلی سطح پایین دخترم خیلی بالاتره اینارو گفتم بهش بعد میگه کسی که باهاش دوست شدم با این دختره پررو هم دوسته گفتم خودت ببین اگه باهات مهربونم دوست مودبیه باهاش دوستی ادامه بده تصمیم بگیر
شما این جور موقع چی می گفتید واقعا سخته آدم می خواد خودش غم داشته باشه ولی دل بچه اش همیشه شاد باشه

ای بابا
چقدر ناراحت شدم
باید یاد بگیریم در این مواقع چطور اوضاع رو مدیریت کنیم

این حلقه ها که کلا یکی دوتا بچرخن میوفتن.شکست رو باهاش تجربه کن.خودتم یکارایی رو بگو عه نشد اشکال نداره سعیمو میکنم .مهم تلاشه

من موندم روز اولی چه کار مسخره ای ازشون خاستن چون این حلقه ها نیاز به تمرین داره هیچکی بار اول برنمیداره بزنه ! چه کاریه اینجوری بچه هارو به مقایسه میندازن