۵ پاسخ

بچه زیادی خسته بشه آخرش واسه چیزای خیلی بیخود بهونه گیری میکنه و گریه وجیغ.

یک چیز عادیه همه اینطوریم

ما هممون همینیم تهش گند میزنیم از عذاب وجدان میکشتمون

هوووف😔یکی باید کوتاه بیاد هرکی ازجایی خستست،بچه تقصیر نداره

عزیزم ناراحت نباش تو مامان خیلی خوبی هستی 🫂

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
ماهلین قشنگم که ماشالله به جکنش روز به روز داره خانوم تر میشه خاله ها😍🥰دخترم خیلی ماه شده همین نه هیچکس ازش انتظار نداشت الان از همه لحاظ داره از دلوین میزنه جلو مثلا با هم تمرین می کنیم دلی خانوم داره همش حرف میزنه این چند تا صفحه رو حل کرده خددش میشیمه غذا می خوره میره دستاشو میشوره کفشاشو خودش می پوشه و از اینجور کارا
بله این همون ماهلینمه که به خاطر تاخیرش خیلی از دکترا و روانشناس ها و گفتاردرمانگر ها ته دلمو خالی کردن و گفتن اتیسمه و مشکوکه حتی پارسال تو مهدشونم مهر اتیسم زدن به دخترم 😥😥شاید برای شما بی معنی و عادی باشه ولی واسه من و باباش وقتی یه کلمه حرف نی زنه یه جمله میگه از ته قلبمون خوشحال میشیم و می خندیم مثل امشب اومد گفت مامان کمرم درد نی کنه می خوام یه کم دراز بکشم 😂یا امروز برای اولین بار گفت خدایا شکرت هر روز به من میگه مامان خیلی دوست دارم شنیدم این جمله ها واسه مادری که هر روزش پر از استرس بود خیلی لذت بخشه خداروشکرت که تلاش های بی وقفم بی نتیجه نبوده تا الان و از این به بعدشم نیست می خوام به مادرایی که بچه هایی با خصوصیت اخلاقی ماهلین من دارن بهشون بگم نگران نباشید درست میشه همه چی با تلاش های شما 🥰🥰دختر منم اگه پی پی رو بگه که ویگه خیلی خیلی خوب میشه الان یک ماه بیشتره که دیگه کاملا بیخیالش شدم تا بالاخره خودش خسته بشه و بگه😥😥خواستم خوشحالیمو با شماها به اشتراک بزارم
مامان دو تا گردو مامان دو تا گردو ۵ سالگی
مامانا من دو تا بچه دارم یکی پنج سالشه یکی از چهار ماهشه هر روز تو خونه از صبح تا شب با بچه ها تنهام شوهرم ظهر میاد و باز می‌ره تا شب ساعت ۱۰ میاد دلم میخواد هر روز برم خونه مامانم پلی ناراحت میشن میگن بچه هات اذیت میکنند دیگه نمیرم هفته ای یکبار میرم و خونه مادر شوهر و خواهر شوهر هم کلا نه چون اصلا بهم رو نمی‌دن و بچه هامو اذیت میکنند فرق می‌زارم منم نمیرم کلا موندم تو خونه کاهی گریه میکنم از تنهایی کاش لااقل خونه ام ویلایی بود حیاطی چیزی داشتم البته آپارتمان حیاط داره ۴۰ متر ولی بازم تنهام الان باز گریه کردم از تنهایی دلم خیلی گرفته مادرم خیلی سنگ دره میگم بیام اونجا میگه نه بمون بچه هات بزرگ کن نمی‌خواد برا خواهرم فردا خاستکار میاد میگم مامان بزار الان بیام کمکت کنم مگه نمیگی کار دارم میگه نه نیا بمون بچه هات بزرگ کن یه خواهر هم دارم دو سال دیگه قراره کنکور بده به خاطر اون بابام و مامانم میگن زود زود نیا پسرت نمیزاره خواهرش درست بخونه خیلی دلم می‌شکنه از خرفاشون تو تنهایی گریه میکنم شما بگید من کجا برم خیلی تنها میمونم کاهی ماه ها میشه تو خونه میمونم میترسم افسرده شدم که فکر کنم شدم پسرمم خیلی شلوغه خیلی بیش از حد اذیتم می‌کنه