۱۳ پاسخ

اونا کمکی دارن
فقط یه تایمی میان جلو دوربین با بچه وقت میگذرونن
خیلیاهاشون بچه رو یا مسپارن به خانواده خودش یا خانواده شوهر

اصلا مقایسه نکنه
اونا'کمکی دارن کار خونه نمیکنن حتی اشپزی کردنشونم الکیه یه چیز دم دستی راحته
زندگی حقیقی'و بچه بزرگ کردن همین زندگی'منو شماست

اونا پرستار و کمکی دارن زیاد توجه نکن. کلا کارشون شو و نمایشه

اصلا نباید ظاهر زندگی بقیه رو با باطن زندگی خودت مقایسه کنی . بخدا این فضای مجازی همرو اینجوری کرده

ببین مجازی فرق مسکنه اسمش با خودش
بعدش
شما میتونی تاحدی تغییر بدی روند زندگیتو
سعی کن کمتر گوشی دست بگیری

خواهرشوهر من اینجوریه تازه ۳ تا بچه هم داره😂

عزیزم اونا کمکی دارن ...همه چیو ک ب ما نشون نمیدن...زندگی معمولی همینه ک ما و شماهاداریم

والا جاری من یه بچه داره همه هم کمکش می‌کنن تا به کارهاش برسه اونوقت تو چه توقعی از خودمون داری.من که همیشه اعصابم از این خورده چرا کارهام تموم نمیشه یکم بشینم با بچه‌هام بازی کنم. زندگی‌های مجازی رو خیلی باور نکن همش دروغه

منم مثه اونام،همه چیزم با برنامه ریزی سر جاشه
اما من یه بچه دارم،دوتا خیلی سخته

چقدر من هستی تو!!!
دقیقا منم کمکی یوقتایی میگم خواهرم بیاد ولی فرقی نداره باز همه کارا با خودمه مرتب قهوه و چای میخورم همش خستم همش کار...وای بیرون رفتن ک هیچی اصن دهنمون سرویس میشه ...شاید روزی دوبار هم برم حموم‌ چون فعالیت دارم..باز شما بچه هاتون بزرگترن من دوتا پشت سرهم کوچیک

عزیزم اونا کمکی دارن اما با برنامه میشه من اصلا قهوه نسکافه نمتونم تپش قلب میگیرم خیلی روزا کسل میشم اما شنبه دوشنبه خودم کلاس میرم روزایی شوهرم هس بچه رو میزارم اگ ن میبرمش یکشنبه سه شنبم پسرم کلاس داره میبرمش بعد اونم باقی هفته هرروز از ساعت ۶ تا ۹ پارکیم اکثر روزا ناهار زیاد میپزم برا شام بمونه

منم این مدلی ام،بعضی‌وقتها احساس ضعف میکنم .من متاسفانه باید تمام کارام هم مرتب خودم انجام بدم، سخته واقعا،دوست داشتم برم سرکار یا‌برم درس بخونم.اصلا نشد . چقدر حالم از خودم بهم خورد

کلا ادما باهم فرق داره بعضیا کلا پرانرژی هستن و سریع بعضیا مثل خودمن نه من خیلی کم انرژی هستم یبار بیرون برم برگردم کل کارام بهم میریزه و خسته میشم سردرد ولی با برنامه کارامو انجام میدم و بیرونم میبرم ولی بازی نمیتونم انرژی ندارم و دخترمم خیلی بچه سختیه . درکل ب انرژی ادما و اروم و شلوغ بودن بچه ها و اینک بعضیا خانوادشون واقعا کمک هستن براشون که منک خانوادم کمکی نکردن تو بچه داریم تا حالا

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا یه درمانگر چند ماه پیش به اشتباه یه تشخیص واسه پسرم داد( اوتیسم ) که بردمش پیش فوق تخصص روانپزشکی کودک گفت نه این مشکل رو نداره یه مقدار بی بی دیجیتال شده که درست میشه ، اون موقع چون من خیلی بی قراری کردم که باید همین روز ببریمش پیش متخصص شوهرم قبول نمیکرد و با عصبانیت به خونواده اش زنگ زد قضیه رو گفت حالا از اون روز به بعد خواهر شوهرم همش میگه با مشکلی که پسرت داره و ...یه بارم گفت پرت کردن از علائم اصلی اوتیسم هست که پسر تو هم زیاد پرت میکنه ،خلاصه هی جوری حرف میزنه که یعنی آره بچه تو این مشکل رو داره یه روانشناسی هم خونده فک میکنه متخصص هست ، پسر من تاخیر گفتاری داشت الان جملات شش هفت کلمه ای هم میگه رنگا اشکال هندسی و ...، تازگیا شروع کرده سعی میکنه تعریف کنه ، اما خیلی شیطون هست و یه جا نمیشینه ، من نمیدونم پسرم من مشکلی داره یا نه ولی فقط خدا میدونه چی تو دلم میگذره زندگی برام نمونده فقط گریه ، هر دفه خواهر شوهرم همچین حرفایی میزنه من ساعت ها گریه میکنم ، الان میخوام یه متخصص دیگه ببرمش ببینم چی میشه فقط تو این شبا برام دعا کنید خیلی دل شکسته ام امروزم خواهرشوهرم گفت پرت کردن وسایل تو این سن نشونه های اصلی یه سری بیماری هاست پسر من قبلا پرت نمیکرد تازگیا پرت میکنه
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۴ سالگی
سلام،خانومایی که دوتا بچه دارین چطوری برای دومی وقت گیذارین؟ اصلا میتونید اون بازی هایی که با اولی انجام دادین یا کارهایی که یادش دادین به دومی هم یادبدین؟ من کلا دراختیاز بزرگه استم کوچیکه هم که اضطراب جدایی ش شروع شده فقط بغلش میکنم بچه به بغل به رادمهرمیرسم که دادشون درنیاد، خیلی ناراحتم نمیتونم برای دومی وقت بدارم
رادمهر هم خیلی حسادت میکنه به کوچیکه امروز دست پدرش عصبانی بود چندتا لگد محکم به کوچیکه زد مجبور شدم محکم کشیدمش از بچه دورش کردم😔مادرم میگه هیچ کس حوصله رادمهرو تداره توبد تربیتش کردی خیلی لجبازه، رادمهر عمه شو دوست داره عمه هم همش داره بهش تشر میزنه من چسبیدم به رادمهر که کمبود احساس نکنه ولی رادوین بیچاره همش تنهاست موقع غدا به جای اینکه به کوچیکه غدا بدم بزرگه می شینه روی پام میگه غذا بود قبلا اینطوری نبودا، برای رادنهر کلی غذا انگشتی میپختم الان برای رادوین فقط نون میدم دست بچه م هرروز سوپ میپزما عدای خودمونم بی نمک براش جدا میکنم ولی خیلی احساس گیجی و ناتوانی میکنم پام نمیکشه جایی برم😔