۲۰ پاسخ

شما که تجربه هر دو رو داشتید هزینه زایمان طبیعی رو پرداخت کردید یا فقط سزارین؟

من دوبار طبیعی زایمان کردم اما شما گیر چه مامایی افتادی خیلی اذیت شدی 🤔
من دوبار طبیعی رو فقط دکتر بچه رو گرفت و خیلی راحت زایمان کردم البته به سوزن فشار میزنن تا موقع زایمان خیلی تحمل بالایی میخواد

وا چه بیشعور بوده من امروز رفتم بیمارستان ان اس تی بدم یه خانم داشت زایمان میکرد ماما همراه داشت ببین کیف کردم خدایی ۸ سانت باز بود تو بگو یکم ناله کن یا یکم داد بزن تو ۳۰ دقیقه ایی که من اونجا بودم فول شد با ورزش ها خانم هم انقدر شیک بود من داشتم میومدم بردنش تو اتاق زایمان خیلی خوب بود واقعا لذت بودن از طرز زایمانش

اتو بابک زایمان کردی؟

الهی بگردم🥲چقدر وحشی بود اون انقدری ک تورو تو این چند ساعت عذاب داد فشار اورد تو این ۹ماه انقدر سختی نکشیدی
بخاطر پول جون دو نفر رو داشت میگرفت بیشعور
انشالله خودت و نینی خوشگلت سلامت باشین عزیزم

منم سر بچه دومی درد طبیعی کشیدم ۷سانت باز شد بعد خود دکترم معاینه کرد گفت این که دهانه رحمش بالاست نمیتونه بردنم سزارین سومی هم که سزارین شدم بهتر بود نسبت به دومی

مبارکه عزیزدلمممم
همیشه از همینه طبیعی میترسیدم واسه همین گفتم منم سزارین شم
شما ک دوتا درد و تحمل کردی واقعا سخت بوده برات خیر نبینه کسی ک اینجوری با جونت بازی کرده
انشاءالله خودت و نی نی همیشه سلامت باشید

معمولا وقتی اورژانسی میشه سزارین میکنن
نه اینکه بزور طبیعی بزائونن

الهی خیلی سخته درد هردوتا رو تحمل کردی 😒😌 خدا نی نی تو واست نگهداره قدمش پرخیر و برکت عزیزدلم🌷🌷🌷🌷🌷🌷

هردوتادردکشیدی🤦‍♀️خاک برسر ماما کنن..مبارکه عزیزم کوچولوت❤️ایناروگفتی احساس میکردم من جات درازکشیدم🤦‍♀️🙄🫤🥺🫠

وااای چقدر سخت کل بدنم بی حس شد 😬😬😬
منم آخری دردهام التماس می‌کردم ببريد سزارين
به شوهرم می‌گفتم دارم‌ میمرم بگو ببرن سزارين
دکتر و شوهرم مسخرم میکردن میگفتن نترس نمیمیری ۰🫤🫤🫤🤣🤣🤣
ولی من خداروشکر دردهای سختم نیم ساعت طول کشید

عزیزم کدوم بیمارستان بودی شما ؟

نی نی الان خوبه
زردی نداره؟؟؟

مگه پزشک نیومد بالاسرت؟ یعنی فقط ماما نظر میداد ؟؟

امیدوارم بیای بگی که ازش شکایت کردی

چقدر بعضی ماماها ناشی هستن خدا لعنتشون کنه الهی خیر نبینن یعنی خودشون هیچوقت نمیخوان بچه بیارن که یک نفر اینجوری عذابشون بده

ای وای چقدر درد کشیدی 🤕🤕
مبارک باشه قدمش عزیزم
سزارینت ازاد حساب شد یا بیمه کم کرد؟

ای عزیزم
درد دوتاشو کشیدی🥺🥺

دوتا دردو تحمل کردی😢خیلی گاو بوده زنیکه

چ کاری بود باهات کرد اخه هیچی بهش نگفتی؟؟ پولتو پس بگیر ازش اشغال
۴۰ هفته نبودی ک اینقد عذابت داد

سوال های مرتبط

مامان حلما🎀🩷 مامان حلما🎀🩷 ۱ ماهگی
پارت دوم سزارین من🫧💛
بلاخره انقدر به دکتر زنگ زدن جواب داد قضیه رو بهش گفتن اونم گفت ۱۰دقیقه دیگه خودشو میرسونه و به پرستارا گفت اماده اتاق عملش کنید تا من میرسم اماده باشه.سریع بهم اکسیژن وصل کرد و امدن سوند وصل کنن اصلا سوند وصل کردن درد نداشت من خیلی شنیدم میگفتن درد داره میترسیدم ولی اصلا درد نداشت بعدش فقط یذره سوزش امد بعدش دیگه هیچی.لباس هامو پوشیدمو منو گذاشتن رو ویلچر و بردن اتاق عمل وقتی اتاق عمل رو دیدم خیلی ترسیدم و استرس گرفتم دلم داشت کنده میشد میخواستم بگم نمیخوام زایمان کنم منو نبرید داخل ولی چاره ایی نداشتم دکتر بی هوشی امد منو بردن روی تخت با کمک همکارش سوزن و زدن سوزنش درد داشت و یکمم سوزش .بعد سوزن سریع منو خوابوندن رو تخت همون لحظه پاهام داغ شد و بدنم سِر شد.بقیه پرستارا امدن دوتا رگ گرفتن و سرم بهم وصل کرد با دستگاه فشار و اکسیژن و چیزای دیگه که اسمشون رو نمیدونم که دیدم دکترم امد جلومو یه پرده زدن من از بس استرس داشتم اصلا حالم خوب نبود داشتم سکته میکردم از بس میترسیدم.حرکت دستای دکتر و حس میکردم
مامان 💓 پرنسا💓 مامان 💓 پرنسا💓 ۲ ماهگی
پارت سه سزارین
تو اتاق عمل واسه اینکه نخوابم هی دکتر ازم سوال میپرسید و من واقعا نای جواب دادن نداشتم،نگا به رحمم کرد گفت آندومتریوز شدید داری و چسبندگی هم داری،هی سوال میپرسیدن منم اصلا دوست نداشتم جوابشو بدم واقعا حرف زدن برام سخت بود،دیگه از بس بی حس بودم واقعا داشتم اذیت میشدم،یه حس سنگینی رو سینم بود انگار که یه چندطبقه رو سنت باشه،حس خفگی و بی حسی و سنگینی واقعا خیلی بد بود،یهو وسط عمل لرز من شروع شد کاملا بی اراده فقط میلرزیدم،اما این لرز باعث میشد که بی حسی برام بازشه و سنگینیا از بین بره،اومدن پرده سبز و برداشتن و دونفر آقا اومد منو گذاشتن رو برانکارد و بردن اتاق ریکاوری،اوایلش هیچی نمیفهمیدم و فقط دلم میخواست بخوابم،اما به شدت تشنه بودم،در حدی که وقتی میخوابیدم فقط خواب میدیدم دارم آب میخورم،اما اجازه آب خوردنم نداشتم،بعدش یواش یواش بی حسی داشت از بین میرفت از شکمم شروع شد،یه درد پریودی خیلی خیلی شدید اومد سراغم،اولش تحمل برام راحت بود،بعدش خیلی شدت گرفت و فقط داشتم ناله میکردم از درد،هرچی التماس میکردم یدونه شیاف برام بزارین،میگفتن حق ندارن بزارن،چهارساعت اتاق ریکاوری بودم و اون چهارساعت برام چهارسال گذشت واقعا....
ادامه زایمان سزارین پارت چهار
مامان آقا پسری مامان آقا پسری ۷ ماهگی
تجربه زایمان #۱
من از اول بارداری انتخابم زایمان طبیعی بود،ولی خب چون ماه هشتم بارداری سرماخوردگی شدید گرفتم و کلی وزن از دست دادم،دیگه ترجیح دادم زایمان سزارین و انتخاب کنم ،دکترم هم قبول کرد 😁البته زیر میزی شو گرفت ،ولی دکترم گفت سزارین اختیاری واسه ات انجام نمیدم،روز ۴ام که شیفتم توی بیمارستان بیا که به بهانه طبیعی بستریت کنم و بعدش ببرمت واسه سزارین که بتونی از بیمه پولت و بگیری،
خلاصه سرتون و درد نیارم
۴ فروردین شد و من صبح با بهونه کاهش حرکت بچه و خارش کف دست و پا رفتم بیمارستان ،معاینه کردن دکتر گفت ۱سانتم باز نشدی ،بستری شدم بلوک زایمان ،اونجا کلی ترسیده بودم ،چون ماما ها فقط می اومدن بالا سرم و چکم میکردن ،
بعد یک ساعت دکترم اومد ،و ان اس تی ودستکاری کرد گفت کاهش ضربان قلب جنین داریم باید سزارین بشه .همه اینا الکی بود
دیگه سریع سوند و بهم وصل کردن که خیلییییی درد داشت،
بعد دو دقه من توی اتاق عمل بودم ،اونجا همه کلی باهام حرف میزدن که از استرسم کم کنن ولی مگه این استرس لعنتی کم میشد؟!
دیگه امپول بی حسی مو زدن و کم کم کمر به پایینم گرم شد و بی حس،
مامان اسرا و اسما مامان اسرا و اسما ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دقیقا چهل هفته و چهار روز بودم از وقت انتی و همه سنو ها گذشته بود
از اوایل بارداری درد داشتم ولی از روزی اولی که وارد نه ماه شدم دردام بیشتر وبیشتر و بیشتر میشد دکتر و بیمارستان که میرفتم میگفتن بزور یه سانت هستی همه کار هم می کردم ولی بی فایده بود خیلی اذیت شده بودم خلاصه دیگه آخرین بار دوشنبه رفتم پیش دکترم گفتم دکتر طور خدا یه کاری کن من از آمپول فشار می ترسم اگه میدونید باز نمیشم بهم بگو سزارین بشم معاینه کرد گفت هنوز یه سانتی ولی ترشح زایمان گرفتی گ
ب

پنجشنبه صبح بیا بیمارستان بستریت می کنم...خلاصه برگشتم خونه درد داشتما ولی خب قابل تحمل بود دیگه شب دردم خیلی زیاد بود ولی خب قابل تحمل دیگه سه شنبه من دردام زیادتر شده بود طوری که گریه می کردم از درد ولی خب هی می‌گرفت ول می کرد شوهرم هرچی میگفت بریم بیمارستان میگفتم نه الکی بریم برگردیم خلاصهههه سرتون رو درد نیارم کارامو کردم و ساعت ۹شب بود راهی بیمارستان شدم ولی امیدی به بستری نداشتم یه دو نفر جلوتر از من بودن که معاینه بشن ولی من از درد به خودم میپیچدم و گریه می کردم ساعت۱۰و خورده ای بود که اومد معاینه ام کرد
مامان یاسین👶🏻🩵🧸 مامان یاسین👶🏻🩵🧸 روزهای ابتدایی تولد
سوال: تجربه زایمان سزارین🩵
یعنی من هر موقع اومدم تجربه زایمان بذارم آقا یاسینم نذاشت الان تا خوابه سریع و مختصر بیام بگم؛ راستش من تا قبل از عمل یکم سزارین رو دست پایین می گرفتم😄 و فکر می کردم خب یه عمل سادس و نهایت با شیاف میشه تحمل کرد اما به محض ورود آمپول بی حسی همه چی برام عوض شد🤣 آمپول لی حسی اصلا درد زیادی نداشت اما انگار برق منو میگرفت و من متاسفانه خودمو سیخ میکردم و همین باعث شد سه بار سوزن و فرو کنه قشنگ نفسم بند اومده بود باهام حرف میزدن من نمی تونستم بلند جوابشونو بدم🙂 خدا خیرشون بده سوند رو بعد از بی حسی گذاشتن بعد که منو خوابوندن من هنوز حس می کرذم و پاهامو تکون میدادم داشتم مثه 🐶 ترسیده بودم حتی اون موقع که دلمو داشتن ضد عفونی می کردن من می فهمیدم میگفتم خانم دکتر من هنوز حس دارم توروخدا نبرید🥴😅 کم کم که سنگین شد پاهام صدای آب و تخلیه شدنش رو شنیدم و بعدشم صدای نازک پسرم که داشت گریه میکرد🥹🥰 آوردنش چسبوندن به صورتم گرمای وجودشو حس کردم☺️ خلاصه ادامه عمل من حالم اصلا خوب نبود همش حالت تهوع و تنگی نفس داشتم و تو سرمم دارو میزدن قشنگ دلمو فشار میدادن میفهمیدم اما دردی نداشتم.بعد که بردن تو ریکاوری انقدر من لرز کرده بودم داشتم میمردم از طرف دیگه پاهام حس نداشت ولی سنگینیشو حس میکردم خیلی اذیت بودم هی به پرستارا می گفتم پاهام درد میکنه درحالی که درد نمی کرد سنگین شده بود😮‍💨
خودم فکر می کنم حدود نیم ساعت ۴۰ دقیقه تو ریکاوری بودم بعد که داشتن می آوردن تو بخش اومدن دلمو فشار دادن