به جرات میتونم بگم بزرگترین اشتباه زندگیم بچه دار شدن بود کاش میشد برگردم عقب و این حماقتو نمیکردم خستم کم آوردم یه تنه همش از صبح خودم درگیرم از صبح نق میزنه تا شب شبا ساعت ۲ میخابه تا صبح ده بار پامیشه غذا نمیخوره خب بنظرتون این بچس یا آینه ی دق

عزیزم ناشکری نکن نه اولین نفری نه آخرین نفر که این مشکلو داری همه ما اینجوری هستیم و بالخره این روزا میگذره بچت بزرگ میشه درکت میکنیم همه ماها مثل تو هستیم

منم خسته ترینم 😞

وای توروخدا اینحوری نگو آینه دق؟!!!؟؟؟
بچها فرشتن امانت خدان چجوری دلت میاد
همه ما همینیم منم دخترم غذا ب سختی میخوره اما من با بازی و اینا میدم بهش اونا هیچی متوجه نیستن و اینکه یچیزیم بگم انرژی ما ب بچه منتقل میشه تو اگه کلافه و عصبی باشی بچت بیشترو بیشتر لج میکنع و اذیتت میکنه

من خودم وقتایی ک کسل و بی حوصلم نورا الکی گریه میکنه نمیخابه اما وقتایی ک شادو خوشحالم نورام خوبه پس انرژیتو خوب کن صبور باش این دورانم میگذره

ناراحتیم بیشتر اینه ک شوهرم کلا میره تو یه اتاق دیگه میخابه بهانشم اینه ک باید صبح زود برم سرکار بخدا انکار دوتا غریبه ایم ک هر کی تو یه اتاق میخابه

شرایط منم همین تازه اینم اضافه کن از صبح ک بیدار میشه میگه بریم بیرون.. درک میکنم چقد خسته ای کم اوردی اما این روزام میگذره اما عمیقا حس میکنم تو این دنیا فقط دخترم ک برام میمونه باارزش ترین دارایم

دخترمنم همینطوره شبا تا۲،۳بیداره کارای خونم زیاد وتمومی نداره ودست تنهام کسی حتی ی زنگ نمیزنه بهم ک زنده ای ولی همین ک خدا دختری بهم داد ک همدم ومونس تنهایی امه وبزرگترین دارایی زندگیمه خداروشکر میکنم خسته ایم هممون عزیزم

پسر من سالی به دوازده ماه زخم‌و زیلیه... اینقدر میخوره به در و دیوار... همین امشب خورد به ستون خونه خواهرم.. هنوز کبودیهای قبلیش خوب نشده دیوانه شدم از استرس...
تا صبح پا شدن که میتونم قسم بخورم‌هیچکس مثل پسر من بدخواب نیست تو دنیا.. هر نیم ساعت چهل دقیقه بیدار

وضع هممون همینه عزیزم
درکت میکنم
منم امشب دیگه سگ شده بودم از خستگی و شیطنت و خراب کاریاش، مهمونم داشتم... اما این حرفو نزن گلم خدا قهرش میاد

و اینم بگم بچت واکسن زده حالش خوب نیست داد نزن سرش وقتی میخای داد بزنی اندازه دست خودت و بچتو ببین 🥺🥺 امید وارم داد نزنی روش

میشه اینو نگی 🥺
میدونم کم آوردی ولی خودمون خواستیم پا به این دنیا بزارن
بخدا منم شرایط تورو دارم از بس بیخوابی کشیدم زیر چشام سیاه شده
یه وقتایی صبحونه و ناهار و شامم یکی میشه به کارا نمیرسم نق میزنه گریه میکنه نمیخوابه
از طرفی شوهرمم همش ایراد میگیره بلد نیستی بچه داری کنی
بزرگ میشن این روزا یادمون میره صبر داشته باش گلم

درکت میکنم خیلی سختههه

خسته ای نیاز ب استراحت داری
تواین سن یکم بهانه گیر میشن حرص نخور الان اگر خوابه بگیر بخواب

درکت میکنم شاید دندون درمیاره طفلک نگو اینجوری خیلیا تو حسرت بچن عزیزکم