۹ پاسخ

میتونی زود زود ببری تا جیش کنه دیگه عادت می‌کنه. شبا فقط پوشک کن

من کل فرشاروفرشی انداختم دستشویی میبرمش وقتی یه مدت برن عادت میکنن

من دخترم همینجورباپوشک سختش توخونه نمیبندم بهش میبرمش دستشویی یاازاین پوشک شورتیهابهش بپوش فوقش خونه جیش کردگناه دارن گرم هوا

روی شلوارش پوشکش کن یبار ببین بازم نمیزاره بمونه یا همون شورت آموزشی رو از روی شلوار بپوشون

پوشک شورتی براش بپوشون راحت تره براش

منم همین طوری بود فک کردم آمادگی پیدا کرده هر ده دقیقه می‌بردم میگفتم جیش کن بجز اینکه کمرم نابود شد دیدم نه فایده ندارع حالیش نمیشد که خونه رو جیش و پی پی برداشت دیگه به زور متصل شدم اون موقع یچی میدم دستش تا پوشکش کنم

یا پوشک شورتی بپوشون یا شورت آموزشی که جیش کرد بشوریش

پوشک شورتی بپوش

اگرم بخوام ازش بگیرمش و هنوز خیلی زوده بعد اینکه بلد نیست جیش بگه

سوال های مرتبط

مامان قل y و قل x🥴 مامان قل y و قل x🥴 ۱۶ ماهگی
سلاااممم
مامانایی که بچهاتون همسن بچهای منن مال شمام قشقرق راه میندازن؟؟؟؟؟
واسه هرچیزی که فکرشو بکنید این هفته صدای گریه های دخترم بالا بوووود خستم خستههههههه مغزم درد گرفته نمیدونم چیکارش کنم اصلن میمونم چه رفتاری کنم در برابر کاراش یه کالسکه اسباب بازی کوچولو که کون عروسکشم به زور جا میشه توش رو میخواد سوار شه انقدر واسه این که جاش نمیشد توش گریه کرد به هزار روش بهش فهموندم که این برات کوچیکه ولی متوجه نمیشد پاشو کردم داخل گریه کرد کونشو کردم داخل تایرای کالسکه از فشار در اومد پرت شد رو زمین گریه کرد میخواد دمپایی پاش کنه پاش نمیره تو دمپایی گریه میکنه خودشو پرت میکنه رو زمین ، میخواد سوار موتورش بشه بلد نیس پاشو بلند کنه گریه میکنه خودشو پرت میکنه زمین، میخواد غذا بخوره غذاش از قاشقش میریزه گریه میکنه من میخوام غذارو بدم بهش گریه میکنه که بزار خودم بخورم دیشب سر یه لقمه که من گذاشتم دهنش غذارو کوفت کرد بهمون تا یک ساعت بعد غذا گریه کرد که چرا تو بهم دادی و هزاران رفتار این مدلی
چیکااااااار کنمممممممممممم
بسکه گریه کرده داداشش میترسه تا گریه کنه میدوه میاد بغل من و گریه میوفته نمیدونم چرا این یکی دیگه بعد یک سال و دو ماه عادت به صدای گریه های اون نمیکنههههه
خستمممممم خستمممممممممم
مامان آیهان جوجو🐥 مامان آیهان جوجو🐥 ۱۷ ماهگی
سلام قشنگا 🤭❤
خوبین درچع حالین؟
من کع منتظرم ایهان بخوابه بلندشم یه چی بخورم گشنمهه
نمیدونم چرا هربار که به شوهرم میگم وقتی ایهان گریه میکنه لطفاا به من نپر و حرف بار من نکنن اما هر دفعه بدتر میشه
دیشب آیهان دیر خوابید (سرماخورده)فقط یه ساعتی خوابش برد که یهو بیدار شد و گریه کرد منم گلوم درد میکرد بیدار بودم بلند شدم یکم چرخوندمش ولی آروم نمیشد یه بیسکوییت دادم دستش آروم شد اومدم برقو خاموش کردم یکم آروم بود باز دوباره زد زیر گریه یهو شوهرمم داد زد پاشو برقو روشن کن نزار گریه کنه برا خوابت مردی ایشالا که خواب مرگت باشه بعد آیهانو ازم گرفت حالا مادر شوهرمم خونمون بود 😑 منم نرفتم طرفش ولی باز گریه میکرد طاقت نیاوردم بردمش تو اتاق و باهاش بازی کردم تا باز شیر خورد و خوابید همونجا خوابیدیم خیلی ناراحت شدم هربار که آیهان گریه میکنه شوهرم یه جوری باهام حرف میزنه انگار تقصیر منه اگه بخادم میاد میزنه منو
حالا از دیشب باهاش سر سنگینم صبحم اومده بود بالا سرم و باهام حرف میزد جوابشو ندادم زودم پشیمون میشه ولی بدم میاد فک میکنه فقط خودشه که بچشو دوست داره و من دشمنشم ،از من مگه دلسوز تر برا اون بچه هست آخه مگه من دلم میخاد بچم گریه کنه 🥲