۷ پاسخ

منم دیه گریه ام نمیگیره مگه اینکه دیه خیللللیی روم فشاربیاد

منم قبلا خیلی زود گریه میکردم بعد چند سال فقط بغض میکردم الان دیگه اصلا ناراحت نمیشم ک بخواد اشکم بیاد یا نه من فقط میکنم یجور بلوغ احساساته و تنفر از آدمایی ک باعث میشن اینجوری بشیم الان نسبت ب قبل سنگ دل شدم دیگه هیچکس و هیچیزی نمیتونه ناراحتم کنه و باعث گریم بشه و این اتفاقاتی ک برام افتاد اصلا عمدی نبوده ب خودی خود اتفاق افتاد و الان شدم یه آدم سرسخت

منم همینجور شدم فکر میکردم اینقد ناراحتم کرده عادت شده دگه گریه نکنم

دقیقا خواهر منم اینجوریم

شاید دلیلش مامان شدنمونه😂

منم همش بغض دارم

منمممممممممممم

سوال های مرتبط

مامان قل y و قل x🥴 مامان قل y و قل x🥴 ۱۶ ماهگی
سلاااممم
مامانایی که بچهاتون همسن بچهای منن مال شمام قشقرق راه میندازن؟؟؟؟؟
واسه هرچیزی که فکرشو بکنید این هفته صدای گریه های دخترم بالا بوووود خستم خستههههههه مغزم درد گرفته نمیدونم چیکارش کنم اصلن میمونم چه رفتاری کنم در برابر کاراش یه کالسکه اسباب بازی کوچولو که کون عروسکشم به زور جا میشه توش رو میخواد سوار شه انقدر واسه این که جاش نمیشد توش گریه کرد به هزار روش بهش فهموندم که این برات کوچیکه ولی متوجه نمیشد پاشو کردم داخل گریه کرد کونشو کردم داخل تایرای کالسکه از فشار در اومد پرت شد رو زمین گریه کرد میخواد دمپایی پاش کنه پاش نمیره تو دمپایی گریه میکنه خودشو پرت میکنه رو زمین ، میخواد سوار موتورش بشه بلد نیس پاشو بلند کنه گریه میکنه خودشو پرت میکنه زمین، میخواد غذا بخوره غذاش از قاشقش میریزه گریه میکنه من میخوام غذارو بدم بهش گریه میکنه که بزار خودم بخورم دیشب سر یه لقمه که من گذاشتم دهنش غذارو کوفت کرد بهمون تا یک ساعت بعد غذا گریه کرد که چرا تو بهم دادی و هزاران رفتار این مدلی
چیکااااااار کنمممممممممممم
بسکه گریه کرده داداشش میترسه تا گریه کنه میدوه میاد بغل من و گریه میوفته نمیدونم چرا این یکی دیگه بعد یک سال و دو ماه عادت به صدای گریه های اون نمیکنههههه
خستمممممم خستمممممممممم
مامان ملورین مامان ملورین ۱۵ ماهگی
سلام اومدم درد و دل کنم
حالم خیلی بده از ی طرف درد دیسک کمرم و دیسک گردنم
از طرفی فشار عصبی هایی تحمل می‌کنم که قابل بازجویی نیستم
از طرفی شیطنت های دخترم
از طرفی شوهرم می‌خواد همیشه خونمون تمیز باشه وقتی تمیز نیست غر میزنه
از طرفی همش نگاه زن های خوش هیکل میکنه و من به شدت چاق شدم و شکم آوردم و رژیم گرفتن برام غول شده
از طرفی رفتار های عجیب دخترم کارم میگیره با غریبه ها سریع دوست میشه و همراهتون میره
قبلا همه چیز رو زود یاد میگرفت اما الان یک دقیقه هم نمیشینه یک جا
قبلا داروهاش رو به راحتی میخورد اما الان با جیغ و داد و واویلا
قبلا غذا میخورد کیف میکردم اما الان دهنشو میبنده که قاشق تو دهنش نکنم
خیلی خسته ام خیلی
دلم می‌خواد به مدت یک هفته بمیرم یا برم مرخصی برا خودم باشم من واقعا دیگه نمیکشم دست تنهایی
قبلا به دخترم یچیزی میگفتم گوش میداد اما الان فقط لجبازی میکنه و منم سرش داد میرنم دیگه طاقتم طاق شده
از طرفی دست تنهام نه مادری نه همراهی نه شوهری
مامان آیهان جوجو🐥 مامان آیهان جوجو🐥 ۱۷ ماهگی
سلام قشنگا 🤭❤
خوبین درچع حالین؟
من کع منتظرم ایهان بخوابه بلندشم یه چی بخورم گشنمهه
نمیدونم چرا هربار که به شوهرم میگم وقتی ایهان گریه میکنه لطفاا به من نپر و حرف بار من نکنن اما هر دفعه بدتر میشه
دیشب آیهان دیر خوابید (سرماخورده)فقط یه ساعتی خوابش برد که یهو بیدار شد و گریه کرد منم گلوم درد میکرد بیدار بودم بلند شدم یکم چرخوندمش ولی آروم نمیشد یه بیسکوییت دادم دستش آروم شد اومدم برقو خاموش کردم یکم آروم بود باز دوباره زد زیر گریه یهو شوهرمم داد زد پاشو برقو روشن کن نزار گریه کنه برا خوابت مردی ایشالا که خواب مرگت باشه بعد آیهانو ازم گرفت حالا مادر شوهرمم خونمون بود 😑 منم نرفتم طرفش ولی باز گریه میکرد طاقت نیاوردم بردمش تو اتاق و باهاش بازی کردم تا باز شیر خورد و خوابید همونجا خوابیدیم خیلی ناراحت شدم هربار که آیهان گریه میکنه شوهرم یه جوری باهام حرف میزنه انگار تقصیر منه اگه بخادم میاد میزنه منو
حالا از دیشب باهاش سر سنگینم صبحم اومده بود بالا سرم و باهام حرف میزد جوابشو ندادم زودم پشیمون میشه ولی بدم میاد فک میکنه فقط خودشه که بچشو دوست داره و من دشمنشم ،از من مگه دلسوز تر برا اون بچه هست آخه مگه من دلم میخاد بچم گریه کنه 🥲