۱۵ پاسخ

چقد خونه‌ت قشنگههه

خدا قوت عزیزم☺️
من از ترسم که یهو دخترم دوباره پستونک رو بخواد دیگه نشونش نمی‌دم😁😬

عزیزم بهم یاد میدی چجوری پسرمو از پستونک بگیرم خیلی وابسته هس ؟

خسته نباشی عزیزم

بوی تمیزی حس کردم خسته نباشی خانم گل

چطور از پستونک گرفتیش

خوشبحالت خونه منم تا لحظه ای که شوهرم میاد درحال جمع کردنم الان انقد خستمه خوابم پریده حوصله تمیزکاری ندارم

خسته نباشی خواهر منم آشپزخونه تمیز کردم بقیه کارا موند برا فردا😮‍💨

خدا قوت

خونه خودتتونه یا مستاجر

منم پسرم خیلی پستونک میخوره وابستگی داره

چجوری از پستونک گرفتی؟؟؟ منم میخوام بگیرم ولی خیلی وابستس

چجوری از پستونک گرفتی؟؟؟ منم میخوام بگیرم ولی خیلی وابستس

شما که خونت همیشه مثل گله

چجوری از پستونک گرفتی

سوال های مرتبط

مامان گیسو مامان گیسو ۱۵ ماهگی
خب چون دوستان گفتن بنویس که جو عوض شه پس می‌نویسم
تو تاپیکای قبلی گفتم که تصمیم گرفتم بعد ۱۵ ماهگی گیسو پستونکش رو ازش بگیرم
این وسط بسرم زد شیرشم یکم کم کنم که اروم اروم طی این سه ماه تا ۱۸ کامل قطعش کنم
برا پستونک راستش با اینکه گیسو فقط قبل خوابیدن میگرفتش و بعدش مینداختش بیرون بازم فک نمیکردم انقد براش سخت باشه
من روز اول و دوم اومدم با سوزن پستونکو یکی دو تا سوراخ کوچولو کردم
و اینکه تا میخوابید دیگه قایمش میکردم که بیدار شد نبینه
جاشم مرتب یه عروسک میزاشتم بغلش که به اون عادت کنه
دو روز به این صورت ادامه دادم که خب چون گیسو پستونکشو جای مک زدن فقط میلیسه تغییر زیادی پیش نیومد که اذیت شه
روز سوم اومدم سوراخا رو بزرگتر کردم و فقطم تایم شب دادمش و تا خوابید دراوردم قایم کردم و تا صبح ندادم بهش
و چون دیدم این سوراخا هم رو گیسو تاثیری نداشت صبح کلا نافرم قیچیش کردم برا روز چهارم یعنی امروز
وقتی دیدش تعجب کرد، یکم باهاش بازی کرد گذاشت دهنش دید اذیته انداختش دور
ولی لحظه‌ای که دیگه خوابش می‌اومد شدید نمیدونست چجوری بخوابه(چون مستقل می‌خوابید) عصبی شد شروع کرد گریه کردن و چسبیدن بهم
منم هرجور شده با آرامش ارومش کردم خوابوندمش و دیگه اون پستونک خرابم بهش ندادم
شبم که الانه و خوابیده باز با یکم اذیت خوابید
دیگه میخوام کلا حتی لاششو هم نشونش ندم تا از سرش بیفته

حالا تایگپیک بعد درباره شیر بگم که اون جالبه
مامان مو فرفری جان مامان مو فرفری جان ۱۵ ماهگی
روز خود را چگونه گذراندین......
از دیشب بخام بگم بچه رو گذاشتم رو تختش بخابه کل تخت شو بهم ریخت ساعت شد یک دو دو نیم همچنان نخابید ......آخرشم من کنارش نشسته بودم خابم برد منتظر بودم بخوابه برم شیر سر بذارم پنجره رو ببندم ک خابم برد نفهمیدم بچه چجوری خابید
ساعت 4شوهرم بیدار شد بچه یخ زده بود و ..... پنج صبح بالا آورد
از صبح ک بیدار شد آبریزش و خلط شدیدددددد و بینی ش کیپ
انقد درگیر بودم ک یادم رفت برای بیمه بیکاری م امروز باید میرفتم و دو تومن برا پیگیری ش برام هزینه شده بود ک جلسه امروز و میرفتم مشخص میشد میگیرم یا نه ک کلا فراموشم شد ......
حالت عادی غذا نمی‌خورد امروز فقط سه وعده کل روز شیر خورد تموم ......
الان هم اومدم خونه مامانم بلکه ب دادم برسن
مامانم میگه من اعصابم خورده حوصله ندارم ک کلا هیچی
داداش نفهم منم 13سالشع بچه رو مثلا بقل کرد ارومش کنه دویید دور خونه نمی‌دونم شکم زیر شکم شو سفت گرفت بچه لج کرد شیر شب هم بالا آورد .....این از وض زندگی من