من اذیتی نشدم اصلا سر بارداری و... هر روز قربون صدقه اش میرفتم و میرم😁
چون اونم دلش نمیخواسته بیاد ما خواستیم پس کمترین وظیفه اینه که محبت کنیم و دوست داشته بشن
پاشو وضو بگیر گلی سجاده بنداز بشین با خدا حرف بزن شکرش کن برای وجود تو دلی
این حرفا رو اون نی نی میفهمه که منتظرشی و خوشحالی از وجودش
مادر شدن قداست داره و لیاقتشو هر کی نداره پس خوشحال باش که لایق شدی
امان از این بهم ریختگی هورمون ها ک همرو افسرده کرده
همه ی این احساساتت برای من خیلی آشناست دقیقا تو هفته های تو بودن همینطوری فکر میکردم خیلی حس مبهم و ناراحت کننده ایه
حتی بعد از اینکه به دنیا اومد هم چون افسردگی گرفتم فکر میکردم دوسش ندارم و هیچ حسی بهش ندارم
میخوام بگم تمام این احساساتت طبیعیه و میگذره الان واقعا میمیرم برای بچم حتی فکر میکنم چطوری قبل بچم زندگی میکردم
این سوالتم که ارزششو داره ؟ آره داره واقعا وقتی یهو بوست میکنه بغلت میکنه دیگه انگار هیچی از دنیا نمیخوای
درسته ممکنه چیزای ارزشمندی رو از دست داده باشی ولی بچت همه ی دنیات میشه مطمئن باش
نگران نباش این حالت طبیعی هست و جز افسردگی بارداری ،
وقتی بدنیا بیاد میشه تمام دنیات ،
هرروز به خودت میگی من چجوری قبلا تنهایی تو خونه زندگی میکردم ، طاقت یک لحظه دوری بچت نداری
مطمئن باش از همین الان عاشقشی...فکرکن ی روز تکون نخوره چ حسی میشی ..نگران ..مضطرب...بدو چیز شیرین بخور.پس فکرهای الکی نکن چون دوستش داری نگرانی..نگران هیکل و زیبایی و تفریحم نباش.دوباره برمیگردی ب حالت اول
از قدیمم گفتن هر که طاووس خواهد،جور هندوستان کشد
برای رسیدن به هرچیز ارزشمندی تواین دنیا باید از چیزهای کم ارزشتر و کم اهمیت تر گذشت
یه خانم باید از جوونی و زیبایی و سلامتی خودش بگذره و هزینه کنه تا اون تاج مادربودن رو روسرش بذارن.
اوایلش سخته ولی بعد زایمان همه چی به مرور روال میشه لاغر میشی هیکلت برمیگرده خوش اندام میشی به خودت میرسی کارای زیبایی انجام میدی تفریح و گردش و مسافرت میری به کارای خونت نظم میدی برای خودت وقت میگذاری.اینهمه مادر خوشحال و سالم و زیبا توهمین گهواره داریم
هنوزم که هنوزه پسرم ۵سال و نیمشه وقتی حرف میزنه نمک میریزه من یطرف غش میکنم براش باباش یطرف😅😂
ینی انقدر حالمون خرابه
واقعا عاشقشیم
من خودم همیشه میگم اگر فقط و فقط بابت یک چیز تودنیا بخوام از همسرم ممنون باشم اینه که پسرمو بهم هدیه داده انقدر این هدیه ارزشمنده که چیزهای مادی توش گمه
این حس و حالا طبیعیه به خودت سخت نگیر
شرایط زندگیت داره تغییرمیکنه
با یه چالش بزرگ و جدی روبرو هستی و اینکه ادم بترسه کاملا طبیعیه
چون قراره نقش مادر بودن به نقش همسر بودن اضافه بشه،وهمه تو بارداری اولشون این ترس و استرس رو دارن که آیا میتونم از پسش برمیام؟آیا انقدر قوی هستم؟میتونم همه چیو همزمان مدیریت کنم؟ینی زندگیم بعدش با وجود یه بچه چه شکلی میشه؟نکنه رابطم باهمسرم کمرنگ بشه و فلان.....
عزیزم دقیقا به این فکر کن اونی که بچه نداره چقدر سختی میکشه چقدر دوا دکتر درمون.
خداروشکر تنت سالمه و اینجوری بهش نگاه کن که بچت خداخواسته بوده یعنی خدا برات خواسته و مقدر کرده مادربشی چی ازاین زیباتر
درمورد بچه هم بهت بگم هیچ لذتی در این دنیا بالاتر از پدر و مادر شدن نیست.
مادربودن مساوی با محدودیت نیست
درسته سخته ولی شیرینی هایی داره تا توزندگیت نیاد و تجربش نکنی متوجهش نمیشی
من با وجود پسرم انقدر ازته دلم عمیقا احسای خوشبختی میکردم که یادمه وقتی نوزاد بود میخابوندمش میشستم بالا سرش مثه دیوونه ها فقط تماشاش میکردم انقدر برام لذت بخش بود اون لحظات
واقعا به چشم یه معجزه الهی یه هدیه از طرف خدا یه فرشته از آسمون بهش نگاه میکردم کافیه نگاهتو زیبا کنی احوالتم زیبا میشه
منم اولش که بدنیا اومد یه حسی داشتم که چرا بچه اوردم این چه کاری بود یکم که گذشت بهتر شدم الان باورم نمیشه یه موجود کوچولو دارم که مال خودمه
خدارو روزی هزاران مرتبه شکر کن که بدون هیچی و یهو یه فرشته بهت داده و چشم انتظارت نزاشته میدونی کسانی که چشم انتظار بچه هستن چقدر سختشونه کلی هزینه میکنن و نتیجه نمیده
وقتی به شکمم وپاهام نگاه میکنم ترک خورده.چاق شدم.هنوز شکم دارم.عین قبل فرصت نمیکنم به خودم برسم.به خودم میگم ارزشش رو داشت بخاطر بچه.
با وجود همه سختی هاش
ولی واقعا ارزشش رو داشت.
عزیزم مادر میشیی اون عشق و علاقه مادر فرزندی هم به وجود میاد.منم یهویی متوجه شدم باردارم.منم واقعا نمیدونستم دنیا بیاد دوستش دارم یا نه.ولی وقتی زایمان کردم بچه م رفت ان ای سی یو.قلبم مچاله شد.رفتم دیدنش کباب شدم همش خودمو مقصر میدونستم من باعث به دنیا آمدنش شدم الان تو این وضعیته.۱۱روز نابود شدم تو بیمارستان بود.ولی خدارو شکر اون روزا گذشت من الان عاشقشم
عزیزم اولا ک به خاطر هورمونهای بارداری ک این حس و داری دوما هرباری ک حسش میکنی از ته دل خداراشکر کن و دعا کن همه چشم انتظارا این لحظه را ببینن سوما بزار به دنیا بیاد اون موقع بهت میگم ک میگی قبل تو اصلا زندگی چ معنی میداد میشه همه چیت
من ۳ سال چشم انتظار بودم انقد دکارای جورواجور و داروهای مختلف استفاده کردم،انقد حسرت خوردم و گریه کردم
همیشه عاشق بچه ها بودم ننیدونستم ی روزی اینجوری سرم میاد،الان انوزم باورم نمیشه نه خودم نه شوهرم...تا وقتی ک بغلش بگیرم🥹🥹از همین الان ب مامانم میگم ده روز موندی دیگه برو،دوست دارم خودم همه کاراشو بکنم،مدام بغلش کنم و بوش کنم🤩
روزای اول ممکن هیچ حسی نداشته باشی ولی به مرور زمان چنان وابسته اش میشی که حس میکنی قلبت بیرون از بدنت داره میتپه بچه خیییلی عزیزه
منم اینجوریم ولی چن بار خواب دیدم بدنیا اومده خیلیییی دوسش داشتم و شیرین بود
حالا اون که خواب بود قطعا تو واقعیت خیلی بهتر و قشنگ تره. قطعا دوسش داری با حس الان و بارداری کاملا متفاوت بود
اصلا نگران نباش کافیه ب دنیا بیاد
اونوقت ن تنها میشه عزیز تو بلکه همه اطرافیانت هم عاشقش میشن تو ک مامانشی جای خود
این حس ها مقطعی وزودگذر هست وهیچکدوم حس واقعی نیست تحت تاثیر حالت های روحی وشرایط هورمونی بدنت هست بدنیا که بیاد ازهمه دنیا بیشتردوست داری
منکه نه نداشتم ولی دوستم روز اول ازدواجش بارداری شد اصلا راضی نبود ولی وقتی بچش دنیا اومد کل زندگیش شد پسرش
وای منم اینجوریم😑😑
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.