سلام ❤️‍🩹طبق تاپیک قبل ما همین الان از بیمارستان رسیدیم،شیر بهش دادم یکم بالا اورد سریع بردیمش بیمارستان ،رفتیم بیمارستان اکبر،گفتن کار ما نیست،برین بیمارستان ولایت ک کنارش بود خوشبختانه،اورژانسی از سرش عکس گرفتن ،و دکتر گفت جمجمش فشار وارد شده😭❤️‍🩹الهی بمیرم براش،
ولی آسیب جدی ندیده خداروشکر،😭تو بیمارستان بازم دکتر گفت بهش شیر بدم،نیم ساعت صبر کنیم نا علائمشو مجددا چک کنه،بازم مقدار کم بالا اورد ،ک علائم حیاتیشو مرتب چک میکردن،و این بالا اوردناش بخاطر فشاری بوده ک ب سرش اومده،دکتر گفت ی مقدار ادامه داره و جای نگرانی نیست،خوشبختانه خطری نیست😭🥲،ولی من قشنگ نصف عمر شدم،خدا هیچ مادری و با بچش امتحان نکنه،داشتم از دست میرفتم خداروشکر بخیر گذشت،ینی شوهرم ی جور داشت از بین میرفت من ی جور بعد اینکه دیدیم بالا اورد من متوجه شدم فشارم یهو افتاد ،سرگیجه گرفتم😭وای خدایا شکرت
خیلی ممنونم ازتون دخترا💞🥲🫂🩷
و بیمارستان ولایت واقعا خوب بود،از هر لحاظ، انشالله گذرتون نیوفته ب بیمارستان ولی دکترای باسواد داشت و سرعت عملشونم حرف نداشت، حتی از رضوی بنظرم بهتر بود رسیدگیشون👍🏻
خلاصه الهی من فداش شم،❤️‍🔥داشتم دق میکردم از نگرانی و غصه،خدا رحم کرد بهمون

تصویر
۲۳ پاسخ

خداروشکرعزیزم
صدقه بده اسفند دودکن

خداروشكر ی قربونی بدین حتما

خداروشکر عزیزم انشالله سلامت باشه گل دختر .

خداروشکر بخیر گذشته
منم امشب نصف عمرم رفت سه بار تب کرده الان دوباره شیاف گذاشتم هروقت تب می‌کنه دق میکنم تا بیاد پایین

خداروشکر ولی خیلی مواظب باش بلندی نزار بچه رو

عزیزم رو تخت میخابونیش اطرافش بالشت بزار غلت نزنه بیوفته.بازم خدارو شکر حالش خوبه

خداروشکر عزیزم بخیرگذشته🧿😍

خداروشکر 🥺♥️

خداروشکر بخیر گذشت

خداروشکر ممنون که تجربتو به اشتراک گذاشتی در پناه خدا سلامت باشن بچه هامون

الهی از بلا دورباشی عزیز دلم خدا حفظت کنه

گلم براش کلاه محافظ سر بگیر

یخورده بیشتر اهمیت بده گناه داره بچه

خب چرا میزاریش تو تخت 😕😕😕😕عجب

خدارو هزارمرتبه شکر
خدا بهت بخشش
الاهی داغشو هیچ وقت نبینی
عروس شدنش
موفقیت تحصیلیش
نوهاتو ب ثمر برسونی
الاهی همشه برات بخنده

عزیزم خب همینجوریم الان نذار بشینه دورش بالشت بذار یهو دیدی از پشت رفت دوباره خداروشکر ک مشکلی نبود ایشالله همیشه سالم باشه دختر قشنگمون

خداروشکر صدقه بده

خداروشکر عزیزم
تخت رو‌جمع کن فقط از تشکش استفاده کن من خیلی وقته جمع کردم دیگع میز و اینچیزا هم جمع کن هیچی مهمتر سلامتی بچت نیست خدایی نکرده سرش به گوشه میز نخوره

خداروشکر که آسیب جدی ندیده خدا حفظش کنه

ای ننه خداحفظش کنه تنش همیشه سلامت باشه

خداروشکر عزیزم

واییییییی
خداروشکر خدا رحم کرده صدقه براش دربیارید

آخ عزیز دلم دختر قشنگم خداروشکر که خوبی الهی شکر😘

سوال های مرتبط

مامان مهران💖😍 مامان مهران💖😍 ۹ ماهگی
سلام مامانا خوبین
پسرم ۸ماهشع. غذا خورش کردم همه چی میخوره خوب خوب بود تا دیشب. سر شب بهش شیر خشک دادم و بعد یک ساعت خوابید
تاکسی گرفتم بیدارش کردم لباساش پوشیدم هی نق نق میکرد فکر کردم چون بیدارش کردم. دیگه رفتم داخل ماشین نشستم داشتم میرفتم شهرمون تو ماشینم گرم بود خیلی. بعد ی نیم ساعت شروع کرد به گریه کردن بعدش. تند تند بالا آورد. ی جوری بالا آورد مثل بزرگ سالی بعدش. هرچی خورده بود بالا آورد و بوی ترشنه میداد فکر کردم ترش کرده برگشتم رفتم دکتر معاینش کرد گفت شکمش ورم کرده بوده و ی شربت حالت تهوع بهم داد گفت بهش بدی دی دی حالت تهوع دارع و در صورت تب و اسهال و گریه شدید بیارش.
اون موقع یکم آروم شد و سرحال بعد آوردمش خونه شروع کرد ب بالا آوردن دوباره. زد بود هرچی بالا آورد. متوجه شدم از بی آبی بدنه یکم آبش دادم با قطره چکان هر ده دقیقه و شربتم بهش دادم و خوابوندمش ولی سلفه می‌کنه از دیشب که بالا آورده. امروزم هم غذا نخورد بهش غدا دادم انگار بدش میومد قورت بده و شروع کرد ب سلفه زدن و اوق زدن. ولی بالا نیاورد ولی سلفش هست و از. صبح سرشم یکم داغ میشه و همچنین کوک نیست و همین حالا هم دوتا دندون از بالا دارع در میاره اومده بالا.
بهم بگین چیکار کنم
از چیه چرا یهویی اینجوری شد😭😭😭😭😭
مامان آریامهر🦋 مامان آریامهر🦋 ۱۲ ماهگی
از خاطرات زایمانت بگو؟













خودم:۳۷ هفتم بود شب حالم بد شد فشارمو گرفتم دیدم شده ۱۸ سریع آماده شدم وسایلای پسرمو برداشتم و رفتیم بیمارستانی ک قرار بود توش سزارین بشم آقا هر چی زنگ میزدیم دکتر در دسترس نبود و گفتن باید بری بیمارستان دیگ ما الان جراح نداریم دکترتم در دسترس نیست
آقا سریع رفتیم یه بیمارستان دولتی منو بستری کردن و اخلاقشونم ب شدت گوه بود جونم بگه براتون من چون فشارم بالا بود باید منو سزارین اورژانسی میکردن اما بیشعورا بدون اینکه بگن میخواستن آمپول فشار بزنن زنه امد سمتم و آمپول دستش بود گفتم این چیه گفت آمپول فشار گفتم نمیخوام من از اینجا میرم سریع سرمو از دستم کشیدم و تند تند لباسمو پوشیدم دیدم دارن با مامانم و شوهرم حرف میزنن ک اره اگ الان زایمان نکنه احتمال اینکه بچه نمونه خیلیه احتمال اینکه مادر کور بشه یا بمیره زیاده مامانمو و شوهرم گفتن همین الان میبریمش بیمارستان خصوصی سزارین اختیاری انجام میده هرکاری کردن مامانم و شوهرم زیر بار نرفتنو ازمون هزااااااار تا امضا گرفتن و رفتیم بیمارستان نیمه خصوصی اونجا آشنای دکترم بود آقا رفتیم اونجا منو سریع بستری کردن و بالاخره یه جوری به دکترم دسترسی پیدا کردن من رو تخت دراز کشیده بودم خانومه سریع امد تو گفت لباسو بپوش بریم عمل
حالا منو میگی مرده بودم از گریههههههه
و هنوز کارای بستریم تکمیل نشده بود من پسرم بدنیا امد😍
چقدر طولانی شد😂