خانوما من حس میکنم افسردگی گرفتم خیلی حالم بده از اینکه وقت ندارم حتی ی صبحونه و ناهار ساده بخورم از اینکه شوهرم اصلا خونه نیست کمکم نمیکنه خستم واقعا نمی‌کشم حس ی زن پنجاه ساله رو دارم😭

درکت میکنم من با دوتا بچه دست تنهام وقتی شوهرم باشع حداقل یک ساعت بزرگه را نگه میداره ولی وفتی شوهرم شیفت باشع میام خونه بابام چون دیوونه ام میکنن باخانواده شوهرم تو یه ساختمونم پسر بزرگم میره خونشون دختر خواهر شوهرم همونجاست همش دعوا میکنن داد میزنن سر پسرم کوچیکه هم نگه نمیدارن منم وقتی شوهرم نباشه میام خونه مامانم

من اگر بچم خوابید فقط میخوام بخوابم حتی حوصله ندارم چیزی بخورم از دیشب تا حالا نخوابیدم بچم دلدرد داره

تنهایی واقعا سخته عزیزم

منم امروز زنگ زدم مامانم کلی گله کردم ک نمیاد پیشم الان پشیمونم باهاش بد حرف زدم اونم مریضه داداشمم خونه اس به اونم میرسهد

درکت میکنم عزیزم همه ما هی کم میاریم ولی خب باید مادر قوی باشیم اگه نباشیم چطور میخوایم بعد ها تکیه گاه بچمون باشیم
اینکه میای اینجا حرفای دلتو میزنی کار خوبی میکنی ادم سبک تر میشه ماهم میگیم من هزارتا تاپیک زدم دخترم اذیت میکنه بچه بدقلقی هست خواب نداره بغلی شده
دوتا بچه رو دارم بزرگ میکنم یه پسر دوساله شلوغ دارم کار خونه و اشپزی و بچه هارو میبرم حموم بخدا یه خودمو گربه شور میکنم میام بیرووون همه میخوابن من بیدارم کارای خونه میکنم وقتیم میخوام بخوابم بچه ها بیدار میشن😭

دست تنها خیلی سخته ولی بچت که خوابید پاشو سریع یه چیزی سرهم کن بخور. یوقتایی من از ساعت ۱۲ درگیر ناهارم. ساعت ۴ میتونم بخورم تازه

خانوادت كنارت نيستن؟

چندتا بچه داری؟