۱۸ پاسخ

منم خیلی داد میزدم سر دخترم ، دخترمم الان خیلی جیغ جیغو و عصبی شده همه بهم میگن بخاطر رفتار توعه ، ۴ماهه ک دختر کوچیکم بدنیا اومده اوضاعمون بدترم شده چندروز پیش با شوهرم دعوا میکردم صدام تا همسایه پایینی و بالایی رفته بود ، همسایم اومد دم در گفت چ خبرته دلت بحال بچه هات بسوزه خودتم جوونی گناه داری اینا بزرگ میشن هرجور شده ولی تو داغون میشی ، تصمیم گرفتم از این ب بعد آروم تر باشم اگرمجبور بشم میرم پیش روانپزشک تا دارم بده

بابا چرا انقدر سخت میگیری
من پسرم تو دمپایی دستشویی اب پره کرده بود داشت می خورد یه دفعه اومدم دیدم
😐😐😐😐😐

عزیزم اگر همین یه بار بود عیبی نداره ولی اگه کلا زود عصبی میشی و آستانه تحملت پایینه یا دکتر مشورت کن یه دوره قرص مصرف کنی هم خودت آروم میشی هم اطرافیانت

وای دختر منم خیلی عصبیم میکنه دیگه هی میگم امروز دعواش نمیکنم واینا ولی عصبیم میکنه چنگم میزنه هرچی هم ببینه میخواد ندیم دیگه یه بند میگه وجیغ وگریه. امروز زدم پشت دستش

منم خیلی رو اخلاقم تاثیر گذاشته این استرس این روزا

من همبشه بچه هام میزنم بچه هام ازم منتفر هستند دست خودم نیست یهو دیونه میشم قرص هم میخورم ولی شوهر هروز بیشتر بیشتر میرینه به اعصابم

توقع دلداری نداشته باش عزیزم اشتباه کردی

اشکال نداره خودتو نخور سعی کن دیگه نزنیش همین بچه ها بزرگ که میشن نمیزارن یه آب خوش از گلوی آدم بره پایین

من قشنگ درکت میکنم اونقد فشار رومه خیلی خودمو میزنم

عزیزم از عمد که نزدی
منم بچم خیلی لجبازی میکنه هرچی بهش میگم نکن نکن انگار نه انگار
یه وقتایی کم میارم وافعا نمیکشم دیگه
مثل تو رفتارمیکنم
بازبعدش پشیمون میشم
بچه پسر همینه خیلییییی لجباز وشره
صبر مادرهم تموم میشه دیگه

خودتو ناراحت نکن گذشته
منم دو شب پیش چنان زدم تو بازوی پسرم که دست خودم سوخت دست طفل معصومم رد انگشتام موند انقد خودمو لعنت کردم کاملا بی اختیار و غیر منتظره بود
خیلی حالم بد شد
ولی واقعا نمیدونم کلا مامانایی که کاری به بچشون ندارن جریانشون چیه
یا خودشون بی اندازه خون سردن که خوش به سعادت هر دوشون
یا هم بچه هاشون ساکت و بی سروصدا و آرومه
وگرنه امکان نداره حتی یکبار دعواشون نکرده باشن

اتفاقی که افتاده دیگه گاهی پیش میاد آدم کنترلش،از دست میده
ایم بچه ها هم که انقدر تو خونه آن انگاری دیگه دیوانه شدن طفلی ها فضای بیرون هم کثیف و بد مر از ویروس
برای همین لجبازی میکنن وماهام که با این همه گرفتاری زودی از کوره در میریم خدا خودش کمک کنه فقط

چی بگم بهت چی بگم حرفی نزنم بهتره بمیرم واسه اون بچه که اینطوری کتک خور د

چرااخه؟؟؟

الان هممون یه شرایط روحی بدی داریم من چند روزه خیلی عصبی ام مدام داد میزنم سر دخترم سر همسرم احساس میکنم دارم دیوانه میشم کنترلم از دست خودم خارج شده الان همون همین خواهر من 😭😭 تو تنها نیستی ، فکرو خیال روانمونو داغون کرده ، منم دخترم که می‌خوابه میمیرم از غصه که چرا داد زدم هیچوقت اینجوری نبودم بچم باورش نمیشه که من دارم داد میزنم نگاهم می‌کنه ناباورانه خدایا خودت کمکمون کن هرچی زودتر جنگ به نفع ما تموم بشه

بخدا آدم کم میاره با این استرس و فشارا طفلی بچه ها

قشنگ درکت میکنم واقعا این همه استرس رو زندگیمون اثر میزاره آدمو عصبی میکنه منم واقعا خیلی وقتا بچمو میزنم هرکاری میکنم دست خودم نیس دیونه شدم کلا از استرسو نگرانی

خودتو اذیت نکن عزیزم خب تو هم مادری و این. روزا هم که شرایط سخته ..بغلش کن ارومش کن خودت هم آروم میشی ..برا منم پیش اومده این موقعیت

سوال های مرتبط

مامان رونیا خانم ✨💫 مامان رونیا خانم ✨💫 ۱ سالگی
می‌خوام تجربه از شیر گرفتن دخترکمو بگم‌. رونیای من خیلی خیلی خیلی وابسته سینه م بود. اصلا نگم براتون. و فقط با سینه میخوابید. ضمن اینکه من مامانمم شهرستانه و پیشم نیست. از چند هفته قبل با همسر شروع کردیم براش توضیح دادن، ک نی نی ها وقتی دو ساله میشن دیگه ممه مامانشون تلخ و خراب میشه. (ب دلیل شدت وابستگی اصلا نمیشد تدریجی بگیرم). دیگه جمعه قبل از اذان ظهر دوتا سینه رو دادم. وضو گرفتم. سوره یاسین خوندم همه آیات رو فوت کردم ب انار و وقتی بیدار شد دادم خورد. سوره بروج هم خواندم برای آسان از شیر گرفتن. بعد اذان شیر ندادم و بردمش خونه مادرشوهر و بیرون و سرشو گرم کردم. وقتی ممه خواست تلخک زدم و گفتم تلخ شده گذاشت دهنش و بدش اومد و گریه کرد. آخرشب ک اومدیم خونه تا صبح خیلی گریه کرد و درخواست کرد اما هربار تلخک زدم. شب سختی بود اما با بغل کردن و صبوری خوابوندمش و گذروندم. شکرخدا دیگه کم کم قبول کرده و با ماساژ و نوازش میخوابونمش‌. البته خودمم سینه م درد داره و بیحالم ک رفتم دکتر قرص داد. انشاالله همه مراحل زندگی تون آسون و روال باشه