سلام خانما خوبین؟ نمیدونم چندتا از شما این مشکل رو دارید...
اما من قصدم فقط درد و دل کردنه پس اگر میخواید قضاوت کنین لطفا نخونین...
من مادرشوهر خوب و دلسوزی دارم اما بسیاااار افراطی
تو این ۵ سال که زندگی می‌کنم بودهههه تا الان که باردارم...
هرکدوم از بچه هاش که می‌ریم خونش دم به دقیقه کار داره به همه
فلانی لباست و دربیار راحت باش، فلانی شالت و در بیار، فلانی فلان چیز رو بخور، فلانی بچه سردشه، گرمشه، دسشویی داره، نداره، این لباس ب نظرم فلانه و...
الان که من باردارم هر بار که رفتم میگه:
_بچه به دنیا بیاد می‌بندیش؟
_بچه به دنیا بیاد چه شیرینی می‌خری؟
_بچه تکون میخوره به منم خبر بده
_لباس برا بچه منم دو سه تا تکه بیارم؟
_هر دفعه اومدم اونجا یه چی ببرم؟
_الان چندماهی؟
وای کاش درکم کنین😔😔😔 خدایا ناشکریت نشه... ولی هییییچ حس استقلال و تصمیم گیری به اطرافیانش منتقل نمی‌کنه همش برا خودش خانمی می‌کنه😔 در صورتی که من با اینکه تک دخترم مادرم این چیزا رو نمیگه...
فردا روز بچه بیاد هی میخواد بگه: گرمش شد، سردش شد، گریه کرد، خندید، فلان لباس تنش کن، فلان لباس تنش نکن، ببرش، بیارش ووووووو
همیشه با شوهرم بحث داریم😔

۲۴ پاسخ

عزیزم چرا خودتو ناراحت می‌کنی و زندگی رو ب کام خودتون تلخ میکنید
الکی بگو باشه ولی کار خودتو بکن چطور اون خانمی می‌کنه ولی شما نکنی

واای منم همین مشکل و داشتم انقد محلشون ندادم الان بهتر شدن .دوری و دوستی

منم مادرشوهرم اینجوریه،اوایل فقط حرص میخوردم،ولی الان یادگرفتم میگم اره،باشه ،چشم
بعد کار خودمو میکنم
ذهنم ارومتر شده...نمیخادهمیشه کنارت باشه ک
جلو روش تایید کن پشت سرش کارخودتو کن

کاش مادرشوهر منم مثل مادرشوهر تو بود من ذوقش هم میکردم...اصلا من و بچم براش مهم نیستیم..چ بخواد بگه چ بکن چ نکن

مادر شوهر من از اونور بوم افتاده کلا هیچی به هیجاش نیس بی اهمیت سرد،جفتشون اذیت کنندس،تو هم جواب سرسری بده بگو چشم کار خودتو کن😌به شوهرتم نگو فایده نداره

من حس میکنم علاوه بر مادرشوهرم پدرشوهرمم قراره تو لباس و خوراک و تربیت و همه چیز بچه م دخالت کنه🙂از الان استرسشو دارم بخدا

خیییلی میفهممت فقط یه راه بنظرم کارامد اومد، بشنو لبخند بزن بگو باشه و انجام نده و بگذر بدون این که خودت یا همسرتو بهم بریزی، هیچ راهی ندارن اینجور ادما جز گذر کردن از حرفاشون و نادیده گرفتن همراه با احترام بدون بحث

مادرشوهر منم همینطوره حتی واسه رنگ لباس بچه هام دخالت می‌کنه
یه بار دمکنی گرفتم توش رنگ قرمز داشت گفت چرا قرمز گرفتی من از قرمز بدم میاد

دست به دلم نذار که خونه
مادر شوهر منم ۸۰ درصد اینجوریه که تو میگی، منم خیلی خوبه ها خیلیم بهم خوبی میکنه ولی این اخلاقاش رو اعصابمه، وسواس فکریم داره یعنی یه چیزایی به ذهنش میرسه و میگه که هیچ آدمی بهشون فکر نمیکنه
منم همش زنگ میزنه الان چند وقتته اینو براش بخر اونو بخر اینکارو براش بکن اونکارو نکن، رفته بودم سونو ان تی بچه نمیچرخید به عالم و آدم زنگ زده بود که عروسم چیکار کنه بچش بچرخه بعد ده دقیقه یبار زنگ میزد اینکارو بکن تا بچرخه، خیلی رو اعصابمه خیلی زیاد

عجب سوالتون خوندم و پاسخها خوندم این‌دنیا چقد عجیب غریبه مادرشوهرم سردختر اولم و الانم ک باردارم چقد باهام دعوا کرده چکارا نکرد همین ۲ماه پیش بودفکرکنم دعوای جنگ جهانی راه انداخت باهام،،،ن ب مادرشوهرمن بااین کاراش ن مادرشوهرشما وقتی میدونی سختته اعصابت و‌زندگیت بهم‌میریزه یا دوری کن یا‌بیخیالی یا هرکاری‌میدونی بااحترام میشه فاصله ایجاد کرد نمیدونم ولی باتحربه من ومادرشوهرم احتمالا اختلاف ایجاد میشه بین تون بخای و نخای بچه اختلاف میاره ولی مواظب باش و سعی کن هرکاری کردی بااحترام کن

ببین هر کسی یه اخلاقی داره مادرشوهر منم خوبه ولی اخلاقای خاصی داره
من قرار نیس تغییرش بدم
باید قبول کنی
من همیشه میگم خدا رو شکر خوبه دیگه هیچ کی قرار نیس کامل باشه همون طور ک من‌نیستم

مثلا بچه من دوسالونیمشه عکس رو پروفایلمه تامنومیبینه شروع میکنه نظر دادن به اینکه ایمان لاغره ایمانوهنوز مای بی بی میکنی چرا براش خوراکی بیرون میخری چرا هنوز بلدنیس کامل مث ادم بزرگ حرف بزنه یا به حاملگیم گیرمیده که اره چقدچاق شدی چرا بچت دختره چرا انقد میخوری و.....😑😑😑

حالا تومادرشوهرت اینجوریه ومن متاسفانه پدرشوهرم مادرشوهرم خیلی مظلومه توکارهیچکس دخالت نمیکنه ولی پدرشوهر اززنا هم بدتره توهمه چی حتی تو چیزای شخصی هم نظرمیده وهرچقدر هم توذوقش میزنیم درست نمیشه نه من نه پسرش نه دختراش واقعا ازدستش خسته ایم ولی از رو نمیره

مادرشوهر منم اینجوری بود الان جدا شدم وبا اومدن جاریم یه دعواهایی بینمون انداخت من مستقل تر شدم دختر اولم دنیا ک اومدنزاشت لباس سرهمی تنش کنم خیلی اذیتم کرد وچ چیزایی ک ب خورد بچه میداد هرروز دعوا بود ولی این یکی دیگه خودمم وهرچی خودم دلم بخواد کنم. اگ مادرشوهرت خوبه جلو اون هرچی میگه بکن پشت سرش هرچی دلت میخواد بکن. من ازش دور شدم

عین متدرشوهره منه😂😂

حالا خوبه برای شما همش سوال میکنه برای من فقط یبار گفت ازمایش دادی بسلامتی🫤از شوهرم پرسید جنسیت چیه منو چند بار دید سوال نکرد تبریک نگفت🫤هم خودش هم دختراش بچه دوممه دیده دختره مثلا خودشون پسر دارن فقط 🫤

ببین قضاوت نیس بنظرم یکم زیادی حساس شدی از این نظر نگا کن ک اونم بچشه و خوشحاله فک میکنه شاید تو ندونی مثلا چه چیزی خوبه برا بجه بپوشی یا مثلا چی بخوری یا هرچیزی
بنظرم اگ قبل بارداری هم اینجوری بودی رو خودت کار کن یکم بیخیال باشی ولی اگ درکل تو بارداری اینجوری شدی عادیع منم بعضی وقتا مادر شوهرم یچیز میگه حساس میشم ولی برام مهم نیس

یکبار باید ب شوهرت بگی جلو مامانش با احترام بگه زندگی مایه بجه مونه خودمون بهتر میدونیم چیکار کنیم یا نکنیم
منم مادرشوهرم همینطوریه و اما خبر کش چن روز پیش با زبون خوش با شوهرم حرف زدم رف ب مامانش خواهرش گف و خودمم رف آمدم کم کردم
قبل از اون یکسز با شوهرم جرو بحث داشتم ک چرا مادرت اینو گف یا اونو گف
فقط باید اسرار زندگیتو نگی بهشون و اینک شوهرت باید بره جلو بگه بهشون

عزیزم فقط چشم رو برسون بعد هرکاری خودت دوست داری بکن، جواب همه سوالاشو هم نده و یکم بی توجهی کن خوب میشه، از همون اول ازدواج باید اینکارو میکردی تا الان رفتارت دستش میومد

یکی لنگه مادرشوهر تو منم دارم .دقیقا همین .دلیوز وزحمت کش ولی درعین حال سرش تو زندگی همه .خدایی هرچی هم دخالت کرده از سر دلسوزی بوده ها .ولی منم مثل تو خوشم نمیاد .و چندبارم گفتم .حتی شوهرمم بهش گفت دخالت نکن تو زندگی و کارای من .بعدشم هرچی میگه گوش بده ولی کاری که خودت میخوای رو انجام بده .من سر پسر اولم سنم کم بود انقد مجبور کرد بچرو بپوشونم چند دست لباس تنش میکردم الان پسرم 7سالشه با کوچیکترین سرما .سرما میخوره .سر این یکی از همین الان گفتم اصلا قرار نیست به حرفت گوش بدم .

برعکس مادرشوهر من از اونور بوم افتاده بیش از حد بی محبت و سرد

چقدر رو مخ تو اگه به بچت چیزی گفت بگو هم مادر داره هم پدر هیچکس هم اندازه پدر و مادرش دلسوز این بچه نیست ما خودمون میدونیم چی برا بچمون بهتر

همه مادر شوهرا همینن الکی ناراحتی برا خودتو شوهرت درست نکن عزیزم اونا هر چی میگن زیاد محل نده

آخ آخ، امان از مادر شوهر افراطی منم‌همینم و از الان تو فکرم فردا روز چیکار کنم با بچه

سوال های مرتبط

مامان نی نی و پسرم مامان نی نی و پسرم هفته بیست‌ویکم بارداری
مامان 💚🤰🏻👼🏻 مامان 💚🤰🏻👼🏻 هفته نوزدهم بارداری
چهار ماهگی بارداری🥲🌱
این چهار ماه خیلی عجیب گذشته. از روزی که فهمیدم تو به دنیا میای، همه‌چیز تغییر کرد. هر روز یه حس تازه داشتم، انگار هر لحظه یه اتفاق جدید برام می‌افتاد. وقتی به این چهار ماه فکر می‌کنم، فقط یاد میارم که چقدر منتظر بودم تا تو بیای و حالا هر روز بیشتر از قبل با وجودت پر از آرامش و عشق شدم.
توی دل من همیشه یه حس عجیب دارم. حس می‌کنم داری کم‌کم آماده می‌شی برای اینکه در آغوشم باشی، برای اینکه چشمای من رو ببینی و اولین لبخندت رو به من هدیه بدی. بعضی وقت‌ها که تکون‌های کوچکت رو احساس می‌کنم، قلبم پر از شوق می‌شه.🥹♥️🧿

می‌دونی؟ این چهار ماه برای من یعنی یک دنیای جدید، یعنی یک تغییر بزرگ که تو اون رو به من هدیه دادی. خیلی مشتاقم ببینمت، بغل کنم و با تمام وجودم ازت مراقبت کنم. تو یه دنیای جدیدی رو برای من به ارمغان آوردی که هیچ‌چیز توی دنیا شبیهش نیست.💗✨
خدایا این چندماه هم ب سلامتی بگذره 🥹💚
خیلی دوستت دارم، کوچولوی من. و هر روز بیشتر از قبل منتظرم تا با هم باشیم. 🤱🏻💚👼🏻
منو بابایی خیلی دوست داریم
خدایا شکرت بابت این هدیه 🧿♥️🥹
۱۴۰۴/۴/۷ :)
مامان مامان فندوق مامان مامان فندوق هفته بیست‌وششم بارداری
امروز ۱۴۰۴/۲/۱۹روز جمعه هست
تولد آقا ضامن آهومون هست
الهی به حق همین روز قشنگ و پر برکت بسلامتی و شادی همه مامان هایی گهواره بسلامتی فارغ بشن بچه هاشون رو بغل بگیرن اونایی که دوست دارن بچه هاشون دختر بشه،دخترداربشن و اونایی که پسر میخوان خدا بهشون پسر بده...
الهی به حق این روز قشنگ خدا به همه خانوم هایی که منتظر بچه هستن دلشون شاد بشه همین طور که امام رضا(ع)ضامن آهویی شد ضامن خانوم هایی که منتظرتن چشم انتظار دلشون شاد بشه
خدا به همه مامان های گهواره که منتظرن بارداربشن ..
به دوست های من ..انسیه جمالی_ثریا انصاری_زینب موسوی_فاطمه هادی پور_رعنا پورکریمی_خدیجه کرمی_خدیجه کشاورز_خدایا به عمه معصومه من
معصومه رضایی به همه اینا و کسایی که اسمشون رو فراموش کردم سال دیگه باردار باشن یا ضامن آهو به حق خودت ضامن دارشون شو خیلی منتظرن خیلی چشم انتظار هستن...
خدایا میگن خانومی که بارداره دعاهاش برآورده میشه
خدایا من از ته قلبم ازت میخوام همه اونایی آرزو بچه دارن دلشون شاد کن خیلی سخته چشم انتظاری..
خدایا جونم مواظب تودلی منم باش من خیلیی سختی کشیدم برا بچه خودت از همه چی خبر داری ..
دل همسرم رو شاد کن خدایاا ..
با وجود استراحت مطلقی که هستمو مادرم پرستاریمو میکنه گناه داره زحمت هاش هدر بره به مادرم رحم کن ..
زحمت های مادرم هدر نره..
الان که دارم مینویسم اشکم راه افتاده
خدایاا تو به اشک های من نگاه کن امروز تولد آقا امام رضا (ع)هست بچمو که خودت به من دادی برام نگهش داره یه بچه سالمو صالح تپل و موپل خوشکل ازت میخوام
یه بچه ای ۹ماهه کامل خدایااا دختر پسریش هیچ فرقی نمیکنه فقط سالمو صالح ۹ماهه بدنیا بیاد ..‌
میگن خدا شیشه رو در بغل سنگ نگه می‌دارد..