من ادم مذهبی شاید نباشم اما مامانم از بچگی روضه حسین تو گوشم خونده...
من شاید حجابم درست درمون نباشه ولی از وقتی چشم باز کردم اول محرم پرچم حسین دم خونمون زده شده...
من نمازخون نیستم ولی مامانم همیشه قصه اگر دین ندارید لااقل ازاده باشید حسین رو تو گوشم خونده...
امام حسین برای من خیلی عزیزه انگار رفیقمه همه غرامو بهش میزنم دردودلامو باهاش میکنم...همیشه محرم میاد دلم اروم میگیره پر میکشه دلم..شاید تیپم مذهبی نباشه ولی بخاطر شیرحسینی که خوردم تا به این سنم سعی کردم دل کسی رو نشکنم بدجنس نباشم ادما رو حیوونا رو دوست داشته باشم هیچوقت باعث اشک کسی نشم تا اونجایی که میتونم دست بگیرم حسادت نکنم بد کسی رونگم به قول مامانم اگر دیندار نیستم لااقل ازاده باشم😊خیلی خوشحالم که محرمه و راستین تو دلمه چون میخوام همونجوری که مامانم عشق حسین رو باشیر به من داده منم ان شاالله عشق حسین رو قاطی خون راستین کنم🥲
فارغ از هرچیزی دلم میخواد پسرم عشق حسین تو دلش باشه که عشق حسین خونه آباد کنه🖤
الحمدالله الذی خلق الحسین
حی العزا فی ماتم الحسین
#فرزندپروری
#زایمان
#بارداری

تصویر
۱۲ پاسخ

خیلیم عالی عزیزم
ان شالله بچه هامون حسینی باشن
من ک بچم نذر امام حسین وحضرت زهراست.عاشق اسمشم تو ماه صفرهم به دنیا میاد ان شالله

خداروشکر عزیزم

چقد شبیه مامانتی😁

امام حسین نوریه که تو وجودت ریشه می زنه و روز به روز بیشتر میشه... امیدوارم پسرامون با عشق امام حسین بزرگ بشن و زندگی کنن😇

ماشالله خداحفظش کنه نگفته بودی مادرته فکر میکردم خواهرته 😍

انشاللهه پسرامون زیر سایه آقا،عاقبت بخیر بشن
ایشاللهه سال دیگه،قسمت ما مراسم شیرخوارگان🥺✨️❤️

انشالله عزیزم، منم پارسال روضه ها امام حسین از حضرت رقیه بچه خواستم و بهم دادن و نذر کردم اگر پسر بشه اسم قرآنیشو (اسمی اون دنیا بهشت صداش خواهند کردن )ابولفضل گذاشتم چون اسم پدرم حسین هست ❤️ دیگه حسین نذاشتم.

انشاالله عزیزم

چقد قشنگ گفتی عشق حسین خونه آباد کنه❤️❤️
من تو زندگیم خیلی مشکلات داشتم ولی عشق این خاندان همیشه به دادم رسیده، مخصوصا امام علی دو بار ازش کمک خواستم هر دوبار اجابت کرد، تازه من که هیچوقت بنده ی خوبی نبودم...
امیدوارم بچه هامون با عشق امام حسین بزرگ بشن و عاقبت به خیر باشن❤️

دلم پره چقد با حرفات گریه کردم 😭😭

واقعا خوش به حالت که اعتقاداتت انقدر تو وجودت زنده مونده ❤

انشاالله 🙏🩷

سوال های مرتبط

مامان عشق مامان بابا مامان عشق مامان بابا هفته سی‌ودوم بارداری
۰۴/۰۴/۰۴
تاریخ رندی که خیلی از مامانا دوست داشتن بچه هاشون رو تو این تاریخ به دنیا بیارن من توی ۳۱ هفته و چهار روز با فشار خون بالا تو بیمارستان بستری شدم و منو بردن بخش زایمان و گفتن هر چقدر کم ولی احتمال زایمان زودرس هست...
حسین جانم،مامان جان اگه بدونی این دو روزه به من و بابایی چی گذشته و چقدر نگرانت شدیم فدات بشم،تو اون لحظه که داشتن منو میبردن بخش زایمان من و بابای مهربونت یک بار دیگه ولی اینبار با پوست و گوشت و استخونمون فهمیدیم که چقدر دوستت داریم و تو شدی تموم زندگیمون دورت بگردم 😢❤️👨‍👩‍👦
امیدوارم امروز صبح که دکتر میاد بگه همه چیز خوبه و مرخصم کنه،درسته من و بابایی برای دیدنت و لمس اون دستای کوچولوت لحظه شماری میکنیم قربونت برم ولی از خدا میخوایم سر وقت و به موقع بیای که حتی سر سوزن خدایی نکرده اذیت نشی قلب مامان ❤️
از خدا می‌خواهم تو این روز عزیز که اول محرمه به حق آقا امام حسین که به عشقش اسم تورو حسین گذاشتیم تموم مامانا بچه هاشون رو صحیح و سالم بغل کنن و منو بابایی هم تورو صحیح و سالم بغل بگیریم حسین جانم ❤️
و از خدا می‌خوام انشاالله دامن تموم چشم انتظارا سبز بشه💚
خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت یا ارحم الراحمین ❤️

۱۴۰۴/۰۴/۰۶
مامان سیدعلیسان👼🏻💙 مامان سیدعلیسان👼🏻💙 ۱ ماهگی
---

برای علیسانِ عزیزم
از مامان… به تو، قلبم.

سلام پسر قشنگم…
وقتی این نامه رو می‌خونی، شاید بزرگ شده باشی، شاید هنوز بچه‌ای… ولی بدون که این کلمات از دلی میان که از همون لحظه‌ای که فهمید توی وجودش داری رشد می‌کنی، عاشقت شد.

من و بابات همیشه دلمون می‌خواست اسمت "علی" داشته باشه… یه نشونه از بزرگی، از مهر، از ایمان.
و وقتی اسم علیسان رو شنیدم، یه چیزی تو دلم لرزید—یه حس نور، شکوه، نرمی و قدرت با هم.
همون لحظه فهمیدم این اسم برای توئه… چون تو، همون نوری هستی که توی تاریک‌ترین روزای من تابیدی.

علیسان جان…
هنوز ندیدمت، ولی هربار که اسمتو می‌گم، لبخند می‌زنم.
هروقت توی دلم تکون می‌خوری، حس می‌کنم داری جوابم رو می‌دی…
یه جور خاص، یه جوری که انگار خودت می‌دونی من چقدر عاشقتم.

من قول نمی‌دم همیشه همه‌چیو بلد باشم، یا هیچ‌وقت خسته نشم…
ولی یه چیز رو با همه‌ی وجودم قول می‌دم:
که همیشه، تا آخرین نفس، پناهت باشم…
صدات، لبخندت، اشک‌هات، همه‌شون برای من ارزشمندن، چون تویی… علیسان من.

وقتی این نامه رو می‌خونی، یه لحظه چشم‌هاتو ببند…
و بدون که من، مامانت، از روزای قبل تولدت، با قلبی پر از عشق، داشتم بهت فکر می‌کردم.

دوستت دارم، همیشه و تا ابد❤️❤️
مامان ""
مامان برکه مامان برکه هفته سی‌وهشتم بارداری