من بخاطر خونریزی، لکه بینی، آمپول و شیاف و استراحت اونم با پسربچه کوچیک ک همش یچیزی لازم داره و باید دنبالش باشی واقعن خستم، درسته ی بچه دیگه میخاستیم ولی الان توی اقدام نبودیم
رابطه محافظت نشده داشتیم ک اونم اینجوری شده. و چندتا دکترم رفتم ک احتمال سقط دادن🥲🥲
منم همینطورم طبیعیه فکر میکردم بارداری بعد کلی انتظار خیلی روزهای شیرینی باشه ولی همش با کسلی یا حال بد میگذره طبیعیه این احساس و داشته باشی ولی بالاخره دورانیه که باید بگذره هر موقع دیگه ای هم باردار بشیم وضع همینه
منم بعضی وقتا واقعا پشیمون میشم ولی با خودم میگم اول و آخر که باید باردار میشدم و این علائم رو داشتم پس تحمل میکنم تا بگزره چاره ای نیست
راحت باش عزیزم منم مث توم هفتگی گریه میکنم خصوصا که من از اول بچگیم تو اجتماع بودم❤️
من الان دو روزه خیلی بهتر شدم خیلی همش بیحال خواب بودم خیلی تغییر کردم
والا من بارداری اولم انقد راحت بودم که خیلیها حرصشون درمیومد چون همزمان بامن یکی از نزدیکانم باردار بود و بسیار بد ویار حالا اون باوجود دوقلو داشتن یه زایمان خیلی سبک داشت من مردم و زنده شدم و تا همین الان که بارداری دومم رو تجربه کنم عوارضش باهام هست
الهی عزیزم میدونیم سخته ولی باید بگذرونی . گاهی قران گوش بده یا بخون. اروم بشی
چند وقت دیگه خوب میشی، حرفمو باور کن، بعد میخندی به این چیزی که الان گفتی
من با همه سختیاش نه فقط خداروشکر میکنم🤲
عزیزم دقیقا مثل آنقدر حالم بد میشد آرزوی مرگ میکردم همش به همسرم میگفتم تقصیر توئه حال من بده داغون بودم بخدا شب و روز نداشتم ولی الان وقتی بهش فک میکنم بغض میکنم انشالا حالت بهتر میشه تا ۱۴ هفتگی حالمون به همین شکله ولی الان خداروشکر بهترم توام خوب میشی عزیزم نگران نباش
نه عزیزم من سر بچه اولم ۹ماه ویار شدید حالت تهوع و استفراغ حال گند،زایمان افتضاح گفتم دیگه گوه بخورم همین اول و اخرمه،بعداز ۵سال دوباره بی عار گذاشتم سر همینم تا همین الان حالت تهوع و استفراغ داغونم با گریه گفتم گوه خوردم چ غلطی کردم درد کم کشیدم باز میگم خدایا شکرت حتما یه حکمتی داره خیلی ها آرزوی همین حال مارو دارن
همه همینیم گل
منم اوایل میگفتم این اولین و آخریه اما کم کم بهتر شدم یادت میره😅
نه بابا دراز بکش بره
من فقط بزور کارای خونه رو میکنم چون نمیتونم سر پا بمونم
اره دقیقا اون قسمت پشیمونی هم مال هرموناس
عزیزم هرکسی شرایط خاصی داره
منم یه بار دو سه روز توی تب میسوختم و حالم زار بود انگار تریلی از روم رد شده بود و این فکر به ذهنم اومد
ولی از وقتی نی نیم تکون خورد دیگه نمیتونم به نبودش فکر کنم
پشیمون نمیشم
ولی حسرت ی بارداری بی دردسر تو دلم موند
سر پسرم طول دهانه رحمم کم بود ۸ ماه استراحت مطلق بودم
الانم طول دهانه رحمم خوبه هماتوم گرفتم باز استراحت مطلقم
حالت تهوع هم که جای خودش هردو بارداریم داشتم و دارم
بازم خداروشکر 🥹
من تا هفته 14میگفتم خدایا غلط کردم کاش بمیرم با شوهرمم اتمام حجت کردم اول و اخری باشه متاسفانه خیلی بد ویارم و نمیدونستم مثل تیکه گوشت یه جا افتاده بودم الان باز بهترم ولی نه زیاد 🥲
با همین سختیاشه که ادم آماده مادر شدن میشه... زندگی همینه دیگه ♥️
بارداری همینه
منم همینم
چ میشه باید کرد تحمل کنیم تا نینیمونو بغل کنیم یادمون میره
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.