۱۴ پاسخ

آفرین 👏 👏 👏 👏 👏 👏 دقیقا همینطوره

عشق امام حسین از ازل با ما بوده تا ابد انشاالله با ما و بچه هامونه ❤

الهی که همه مون فقط مشکی پوش عزای اهل بیت باشیم

میدونی من همیشه از اینکه بچها رو سعید پوش میکردن مثل کفن یا سیاه پوش میکردن ناراحت بودم میدونی چرا چون میگم اگر قرار باشه من عذا داری کنم خودم این کارو انجام میدم این زبون بسته شاید ازار ببینه بیشتر گناه کنم تا ثواب خود پیامبر (ص) میگفت در عذای کسی مشکی نپوشید چرا که مرگ ملی به سوی بهشته
ترجیح میدم بچم بزرگ شه و خودش تصمیم بگیره تو کدوم عذا شرکت کنه و چه رنگی بپوشه توی همین روضه ها که میریم صدای بلند ضبط صدای بلند مردم نوای نوحه روح بچه رو اذیت میکنه به نظرم
به نظرم الان که این کوچولوها تازه چشم به دنیا باز کردن وقتش نیست با اولین چیزی که آشنا میشن عذا باشه
این کوچولوها خیلی دنیاشون رنگیو قشنگتر از ماعه
نمیدونم هر کسی یک عقیده ای داره ها ولی من شاید در آینده هرگز بچمو زیر بار عقاید خودم نیارم

ماشالله امام حسین نگهدارش باشه الهی گل پسری ❤️🧿

‌حالا همینا روزای دیگه میگن مشکی رنگ عشقه تن بچه هاشون میکنن واسه امام حسین که شد میگن افسردگیه ایناهمونایین که پولاشون خرج جشن وپارتی وکنسرت تو خارج کشور میکنن بعد ماه محرم یادشون میاد که چرا برا روضه پولاتون خرج میکنید بدید فقرا

من نذر کردم تا وقتی لباس پوشیدنش به عهده منه من براش تو تاسوعا عاشورا مشکی بپوشونم دیگه بزرگ شد خودش میدونه انشالله همه بچه هامون فقط بخاطر اقا امام حسین مشکی بپوشن هیچ غمی نبینن

✌️✌️✌️

خیلی خوب گفتی 👏

عالییییی بود

موافقم

دقیقااا درست گفتی

دقیقا... حق گفتی
بعدشم اینا میخان بهونه بیارن وگرنه ک اکر مشکی دوست ندارن خب لباس سبز علی اصغری ام هست چرا اونو نمیپوشونن؟ 😅

امام حسین نگهدار بچه ت و خونواده ت باشه

سوال های مرتبط

مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۱۱ ماهگی
بیاین یه چیزی رو براتون تعریف کنم
پارسال که من به خاطر دفع پروتئین تو بیمارستان بستری شده بودم دقیقاً صبح تولد آرتا مادر شوهرم رفته بود شیرخوارگان علی اصغر اونجا یه دونه پارچه سبز که به دست بچه می‌بندن بهش دادن اونم به همه می‌گفت برای عروسم و بچه تو شکمش دعا کنید بعد از ظهرش اون پارچه رو داد به شوهرم برام آورد بیمارستان
به علی میگفت نگران نباش من امام حسین رو به علی اصغرش قسم دادم که هردو صحیح و سلامت باشن
من کلا ادم مذهبی نیستم
ولی اونموقع که مادرشوهرم این پارچه رو فرستاد خدا شاهده یه انرژی سمتم اومد
از لحاظ مذهبی بودن نمیگما
اینکه واقعا علی و ما براش مهمیم و دوسمون داره
اینکه ادمایی رو دارم که نگرانم باشن
این قرانم کلا برای ارتا خریده بودم که تو ساک بیمارستانش باشه
بعد که اومدیم خونه من اون پارچه ی سبزو گذاشتم لای قران پسرم
الان که دیدمش یادم اومد گفتم واسه شماهم تعریف کنم
خلاصه که درسته اگه یه حرفی بزنه بهم برمیخوره ولی خب دلیل نمیشه محبتاشم یادم بره🥺