۱۴ پاسخ

ان شاالله خدابه هرکی که واقعابچه می خوادوبه صلاحشه بچه نانازبده

بعد از هشت ماه اقدام باردار شدم

توروبه امام حسین برای خواهرم دعاکنیدبارداربشه به هردردی زده باردار نمیشه

من ۸ ماه اقدام بودم از هیچی استرس نداشتم چون از اولشم تصمیممون با همسرم این بود طبیعی اقدام کنیم نشد یه دور دارو مصرف کنیم بازم نشد دیگ بازور نخواییم و بچه به سرپرستی قبول کنیم ولی چون ۵ سال بود ازدواج کرده بودیم و خودمون نخواسته بودیم حرفای بقیه شروع شده بود که اره تو رحمت خشک شده تو خودت خودتو بدبخت کردی تو خودت خودتو به عذاب انداختی این حرفا برام شکنجه بود با هربار پریودی جلو در سرویس میشستم گریه میکردم اخرسرم بعد ۸ ماه دوقلو باردار شدم طبیعی که اونم نموندن سقط شدن بعدش دیگ سپردم به خدا چون اونقد درد و مرض گرفتم بعد سقط که اصلا بچه یادم نبود که زد و خداخواسته پسرمو باردار شدم🥰استرس یکی از دلایل اصلی نتیجه ندادن اقدامه

الهی خدا بخواد
خدا ک بخواد میشه …

منم بعد دو سال و نیم باردار شدم و کاملا درکت مبکنم
تازه دکتر به من گفته بود به جز ای وی اف باردار نمیشی اما من سپردم به خدا گفتم تو بخوای میشه اگر نخوای با ای وی اف هم نمیشه
هر ماه ک پریود میشدم یه هفته گریه میکردم تا دوباره به خودم بیام و اقدام شروع کنم
و جالبه از اون دو سال و نیم اقدام ۱ سال و ۵ ماهش رو قرص جلوگیری میخوردم امپولای جلوگیری میزدم تا کیستم از بین بره اما نرفت! برعکس اخرین ماه ک سونو رفتم هم بزرگتر شده بود و هم دو تا شده بودن

دوره اقدام نداشتم یهو یهو نامزدی شد🤣🤣

من هم بعد یکسال اقدام باردار شدم😂منم هر سری بیبی چک منفی میشد. حالم گرفته میشد بدتر از من شوهرم بود اونم دم دیقه میگف بیبی چک بزن. باز قانع نمیشدیم میگفتیم شاید. خرابه میرفتیم ازمایش ازمایشم منفی درمیومد

الهی عزیزم🥺
خداروشکر خدا بهت نی نی داد😍
من خداروشکر ماه اول اقدام باردار شدم
گاهی از همین موضوع میترسم ک باز باردار نشم البته جلوگیری دارم ولی کاره دیگه😂

شما 3 سال پس منی که 9 سال چشم انتظار بودم چی بگم 🤦🏻🥺

ما یه شب جلو گیری نداشتیم نتیجه اش شد دختر خوشگلم ک الان ۶ سالشه

مغز ادم میپوکه ازبس یا دنبال علائمای الکی و بیبی و ....ایم

الهی آمین

ان شاءالله عزیزم اره واقعا دعاکن

سوال های مرتبط

مامان آیه کوچولو🩷 مامان آیه کوچولو🩷 هفته سی‌وهشتم بارداری
اینجا یادمه مایع میانی گوشم جا به جا شده بود و حال بدی داشتم از شدت سرگیجه ..
بعد از دو سال و نیم اقدام های پراکنده که بینش چند ماه قرص و داروهای جلوگیری میخوردم باز اقدام میکردم باز از اول داروهای جلوگیری و هر روز سونو و دکتر و دردهای شدید پریودی و …
از همه مهمتر کلی حرف و تیکه و کنایه از خانواده همسر برای بچه دار شدن و .. تو اون ماه از همه چیز خسته شدم و تصمیم گرفتم خودم رو بکشم کنار و همه چیز رو بسپارم به خدا و برای مدت طولانی دیگه هیچ دکتری نرم و اگر خدا بخواد بهم بچه بده نخواست هم تا یه سال هیچ دکتری نرم و بعد مجدد شروع کنم.
اما خدا همون ماه به من فهموند تو اگر به من توکل کنی من جواب رد نمیدم بهت .
اون ماه چله ی نماز امام زمان رو هم شروع کرده بودم .
هنوز ۱۰ روز مونده بود تا اتمام نذرم که یه شب که از صبحش لکه بینی صورتی«لانه گزینی» کرده بودم اما خودم فکر میکردم شروعه پریودیمه خیلی الکی با همسرم دعوای شدیدی راه انداختم در حدی که خودم تو دعوا گریه میکردم به خدا نمیخوام باهات دعوا کنم اما دعوا دارم باهات تو مراعاتمو بکن ولی از اونجایی ک اقایون خیلی درک بالایی دارن اصلا اون شب نتونست منو درک کنه و خیلی دعوای بدی شد و شوهرم از خونه زد بیرون تا فرداش !
من صبحش میخواسم دم نوش زعفرون و .. بخورم ک بچه ها نذاشتن و گفتن اول بی بی چک بزن مطمین بشی بعد بخور ، سرت رو درد نیارم بی بی چک رو بدون نگاه کردن خواستم بندازم تو سطل که دیدم مثبته
ادامه👇🏻👇🏻
مامان نینی🤰 مامان نینی🤰 هفته سی‌وششم بارداری
یادمه وقتی تو اقدام بودم همش تاپیک بارداری میزاشتم و کسایی که باردار بودن بنظرم خیلی موقعیت اونا برام دور بود مثلا میگفتم ع میشه یکروز منم عکس بی‌بی چک مثبت بزارم میشه یکروز برم فلان آزمایش برا بارداری یا اونایی که هفته های پونزده یا بیست بارداری بودن میگفتم چقدر زیاد یعنی میشه من یه زمانی تو موقعیت اونا باشم
اینقدر برا خودم ناممکن میدیدم هرچند خیلی امیدوار بودم ولی فکر میکردم برا من نمیشه اصلا از بس بی‌بی چک منفی دیده بودم وقتی باردار شدم فکر میکردم اصلا روزا نمیگذره چقدر کنده چرا نمیشه دوماهم سه ماهم چهارماهم الان که ۳۰ هفته ام شده و هی دارم به زایمان نزدیکتر میشم امشب تاپیک یکیو دیدم که نوشته بود یعنی میشه من باردار بشم برم سونو جنسیت ذوق کنم بچم چیه یاد خودم افتادم که چقدر سخت گرفتم و گذشت همه چی حتی اون لحظه ها دوران شیرین خودش بود و انتظار حتی شیرین بود
اگه برگردم به قبل خودم حتما بهش میگم‌که کمتر حرص بخور کمتر جوش بزن فقط بسپر به خود خدا خدا خدا
قربونت برم تویی که تو اقدامی اینقدر خودتو اذیت نکن قطعا خدا خیلی قشنگ چیده برات هرچیزی تو زمان خودش اتفاق میوفته من اگه یکسال قبل یا دوسال قبل باردار میشدم قطعا خیلی چیزارو نمیفهمیدم و موقعیت الانم و نداشتم خدا خواست تا بیشتر و بهتر بفهمم هل ام داد جلو بعد بچه داد بهم که بیشتر قدرشو بدونم دوست های که از قبل منو دارن میدونن چقدر تاپیک میزاشتم و با هر بار پریودی چقدر حرص میخوردم