ما اصلا بچه نمیخواستیم چون دوبار سقط داشتم و کلا قید بچه رو زده بودیم
تازه یکسالی بود کارم رو شروع کرده بودم و داشت میگرفت و خواهرشوهرم سه ماهی بود فوت شده بود و چون خیلی دوسش داشتم واقعا اصلا حالم خوب نبود
داشتم خونه تکونی میکردم تو اسفند دیم هی هر روز حالم بد میشه گفتم حتما این مدت بهم فشار اومده و ...
دیگه گفتم حالا یک بی بی بزنم زدم و دیدم بللللله در کسری از ثانیه مثبت شد
همسرم ک کلا میگفت اشتباه شده تو کمبود ویتامین داری🤣🤣🤣
دیگه رفتم دکتر دیدم بله 7 هفته هستم و خودمم خبر نداشتم
یک عالمه هم خونه تکونی خودم و مامانم و مادرهمسرت رو انجام داده بودم
تا خدا نخواد برگی از درخت نمی افته
منم
بعد یه سال اقدام همسرم دوباره آزمایش داد و دیدیم اصلا افتضاحه ولی همش می گفتم مطمئنم اشتباه شده بعدم فهمیدیم واریکوسل شدید داره و دکتر گفت نطفش زیر به میلیون دیگه همسرم عمل کردن وبعدشم دکتر گفت کم کمش تا سه ماه باردارنمیشی و خب منم اون ماه بیخیال شدم و دست تنها اسباب کشی کردیم وچقدر وسیله ی سنگین بلند کردم یهو یه بی بی چک دیدم گفتم اینکه داره تاریخش می گذره بیا بزنم بعد بندازمش دور(ولی پریودم عقب افتاده بود لکه بینیم داشتم قبلش رفته بودیم شهرمون هرکی میدیدم می گفت انگارناراحتی لاغرشدی چته حتی خواهر سه سالم هرچی قسم می خوردم چیزیم نیست باور نمی کردن)
خلاصه بی بی و زدم در اووج ناامیدی مثبت شد وبعدش یکی دیگه زدم بعدش آزمایش و کلی حالا برای همسرم قسم می خوردم که باور کنه و جالب نر اینکه وقتی دکتر به من گفت همسرت باید عمل کنه و تاسع ماهم باردار نمیشی من همون لحظه بارداربودم😍
اینو دراصل گفتم برای اونایی که ناامید شدن خواستم بگم اگر خدا بخواد حتی با این شرایطم باردارمیشی اول امیدت به خدا باشه بعد پزشک
برد دکتر دنبال درمان باش ولی از خداهم ناامید نشو
منم ماه رمضون بود سه ماه بودم تو اقدام که خدا بهترین افطاری و بهترین عیدی رو بهم داد قبل از اینکه افطار بشم بیبی زدم مثبت شد و کلی ذوق کردم اصلا دیگه نتونستم روزه رو باز کن انگاری کلی چی خورده بودم🤣🤣
من تو ماه سوم اقدام بودم که مثبت شد
ماه اولی ۱۰ روز پریودیم عقب افتاد میگفتم حتما حاملم ولی تست ها منفی می شد
ماه دومی سر موقع پریود شدم دیگه داشتم میترسیدم که ماه سوم ی روز از وقت پریودیم گذشته بود تست زدم مثبت شد
یکم گیج بودم هم خندم گرفته بود هم گریه
اخر شب بود رفتم شوهرمو بیدار کردم بهش گفتم دوباره خوابید 😐😁
منم دوتا کل دختر داشتم و هرچی شوهرم میگفت یه بچه دیگه بیاریم میگفتم نه اصلا دختر کوچیکم ۱ص سالشه ومیگفتم دیگع اختلاف سنیشون زیاده ولی توی ماه رمضون دیدم هر روز که روزه میگیرم هی حالم بدتر میشه تا ۲۴روز روزه گرفتم بعد دیگه خیلی حالم بد بود پریودیمم عقب افتاده بود ومن چون داروی کیست سینه و رحم میخوردم فکرکردم مال اوناست شوهرم یه بی بی چک گرفت زدم به ثانیه نکشید دوتا شد منم گریه کنان شوهرم اومد جلوی در دستشویی بادر کبوندم تو سرش 😅😅گفت چی شده گفتم حامله ام اونم خوشحاااال و من گریااان ولی الان خداروشکر میکنم و خیلی خوشحالم بابت هدیه ی کوچولوش الهی سلامت بدنیا بیاد 🙏🏻🤲🏻🤲🏻
من نزدیک 3 سال بود که اقدام بودم
من و شوهرم هردو سالم ولی ناباروری ثانویه داشتم و دلیلش بدون دلیل بود چون کاملا سالم بودیم ماه آخر اسفند ماه رفتم دکتر که بازم دارو بده و اقدام کنم ولی دکترم قبول نکرد و گفت ریسکه برات خطرناکه بیشتر ازین .بهم گفت ب فکر کاشت باش دیگه ب روش طبیعی امکانش نیست
منم نا امید اومدم خونه ب شوهرم گفتم ناراحت شد ولی گفت دکتر غلط کرده یعنی چی این حرفا از یه طرف من جنسیت هم برام مهم بود. همون ماه پریودم که تمام شد اقدام کردیم نه رژیم داشتم نه دکتر رفتم نه کلا چیزی رو رعایت کردیم
ولی اینم بگم رابطمون با عشق بود😂😂😂 خلاصه اقدام کردیم روزا گذشت و من بموعدم نزدیکتر میشدم روز موعدم بی بی زدم زیر یک دقیقه دو خط پررنگ شد
وقتی اومدم ب شوهرم نشون دادم هر دو شوکه شدیم خوشحال نبودیم ترسیدیم چون من تو این 3 سال فقط ب امید پسر دار شدن اقدام میکردم خلاصه وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خوندم و از خدا خواستم حالا که کمکم کرده دلممم شادتر کنه
باورتون میشه خدا دعامم مستجاب کرد
الهی شکررررت روزی هزاران مرتبه
اینجاست که میگه
گاهی گمان نمیکنی ولی خووب میشود 💙💙💙💙💙😍
منم ۴سال بود بعد سقطم ک اقدام بودمو هیچ خبری نبود خیلی وقتا تاخیر داشتم و امیدوار بودم ولی منفی میشدن بازم...اون ماه چن روزی ویروس بدی گرفتم چشامم عفونت کرده بود یکم بهتر شدم چند روزی رفتیم مسافرت برگشتنی دخترم مریض شد و خلاصه در همین حین پدربزرگمم فوت شد حالم روبراه نبود اصلا فشار بالا و از حال میرفتم و کلا ماه پر استرس و بدی بود چن روز قبل موعدم دردای عجیبی داشتم هرروز تا ۴ روزم گذشت از موعدم و همچنان ادامه دار بودن و پریود نشدم اشتهامم زیاد شده بود البته اصلا تو فکر بارداری نبودم شوهرم بی بیچک گرفته بود گفتم خبری نیس بابا تا زدم و درکمال ناباوری مثبت شد😅😍😍😅کلی هم دارو خورده بودم اون ماه فشاری و ویروسیو و..و...و..🤭🤭
منم به روز که از مدرسه اومدم سه روز بود پریود نشده بودم و همیشه و همیشه جلوگیری طبیعی داشتیم همیشه اسپرم شوهرم میدیدم دیگ ابجیم گف بیبی چک بزن من متمان بودم منفی میشه چون اصلا نریخته بود داخل وقتی خسته کوفته اومدم بیبی زدم دیدم مثبت شد انقد از ناراحتی و ترس گریه کردم انقد زدم از سرم و ناراحت شدم ک نگو😅اخه مدرسه میرفتم آمادگی نداشتم دوس داشتم قبلش اقدام کنیم ولی ناخواسته خدا بهمون داد و با پیشاب همسرم باردار شدم😅😁
من با همسر یکی دوماه بعد تولدم که شهریور بود قرار شد جلوگیری نکنیم منی که مرتب بودم هی عقب جلو میافتاد بعد یه مدت شوهرم برای یه عمل راضی کردم قرار شد بعد عید برم عمل کنم همه کارهاما تقریبا بکنم یادمه خونه تکونی از بالا کابینت سفت خوردم زمین درکمال ناباوری سینه هام درد گرفت و۵روز عقب انداختم گفتم مثل قبل اخه خیلی دیر به دیر شده بود رابطه جنسیمون شوهرم خیلی کار میکرد خسته بود گفتم امکان نداره باردار باشم تااینکه بیبی زدم صبح بود تو عید ۶بود مهمون بودیم نگاه کردم دیدم منفیه رفتک خوابیدم راستش باخودم گفتم من که نوبت عمل دارم بهتر بعد دوباره باندشدم برم دوش بگیرم دیدم وای تو سطل دوتا شده یه تست دیگه زدم اونم دوتا شد ازحمام اومد بیرون همسرم گفت چته رنگت پریده گفتم دوتا شد گفت چی دوتا شد گفتم حاملم یکم خیسم بودم انقدر جیغ زدم همسرم هی میگفت خداراشکر خداراشکر حالا همسایه ها میگند دیوونه شدند رفتیم ازمایشگاه یادمه گفت عصری جواب میدند روز اولشونم بود بعد تعطیلات جواب اومد رو گوشیم دیگه همون موقع انقدر ذوق کردیم همسرم از ذوقش نمیتونست نخنده خیلی حس خوبیه اصلا برای عملم ناراحت نیستم
من ماه رمضون کلا روزه بودم بعدم عید و مسافرت ۲۰روزه اینا دیدم و پریود نمیشم بیبی زدم باردارم شوهرم اصلا باورش نمیشد ازبس خوشحال بود یادم میاد خندم میگیره🤣
منم دقیقا روز عید بود شبش رفتیم بیرون کلی گشتیم تو راه گفتم چند روزه عقب افتادم بزار ی بی بی چک بگیرم برگشتم خونه سریع گذاشتم مثبت شد دوتا پررنگ انقدر گریه کردم چون اصلا آمادگیش نداشتم میگفتم سنم کمه اخه من قصد نداشتم کلی ناراحت شدم ولی دیگه قسمت بود کار خداس الان خوشحال میگم چقدر خنگ بودم ی هفته مثل افسردها شده بودم ولی خداروشکر الان خیلی راضیم خوشحال قربونش برم عشق مامانش
من برای اولین بار جلوگیری نکردم و فکر نمیکردم با همون یک بار حامله بشم ۵ روز پریودم عقب افتاده بود و شوهرم خیلی خوشحال از این مسئله خودش رفت بیبی چک خرید منم رفتم بیبی چک زدم و از دستشویی اومدم بیرون منتظر نشستم شوهرمم خوشحال و خندون منتظر خلاصه بعد ۳ دقیقه رفتم چک کردم دیدم منفیه😑😂لب های خوشحال شوهرم آویزون شد و نگران😂🤣 چون پریود من همیشه منظم بود گیر داد که حتما ی چی شده زودتر برو دکتر😁 منم با ی ماما صحبت کردم گفت یک هفته صبر کن اگه پریود نشدی آزمایش بتا مینویسم اما شوهرم صبر نداشت و رفت ی بیبی چک دیگه گرفت جواب هم مثبت بود سریع به پدرش که پزشک داخلیه خبر داد پدر همسرم برام آزمایش نوشت و صبح همه با هم رفتیم و مثبت هم بود😂🤣😂
منم دقیقا همینطوری بود خیلی خندم گرفته بود ک اینقدر پول چکاپ دادم و حامله بودم د اینا نفهمیده بودن
منم بچه دومم ۹ ماهش بود باردار شدم واقعا شوک شدم ولی خب خواست خدا بوده.پنج هفته بودم ۱۰ روز بعد تاخیر پریود بیبی چک زدم مثبت شد فرداش رفتم آزمایش خون که مطمئن شم بتا۴۶۰ بود.اخه ۴ روز بعدتخمک گذاری بود هنوز باور نمیکنم و شوکم که.چهجوری تخمک ۴ روز زنده بوده بعد آزاد شدن،؟؟ فقط خدا اکه بخواد یه کاری انجام شه همه جهان نمیتونن جلوشو بگیرن☺️🌹
من تو ماه رمضون فهمیدم چند روز به عید بود 10 روز از پریودم گذشته بود خواهر شوهرم میگف بیبی چک بزن میگفتم ن نیستم باردار گفت هستی زدم و مثبت شد منم موهام رنگ کرده ژل هم زده بودم نگو باردار بودم نمیدونستم دیگ گذاشتم بیبی چک و پاپوش گذاشتم داخل جعبه ساعت شوهرم فکر کرد براش ساعت خریدم ذوق ساعت داشت بعدش ذوقش شد نی نی شاخ در اورد و عیدی خدا به من بود
انشالله سالم سلامت بغل بگیریمشون ❤️
منکه قصد بارداری نداشتم پریودامم همیشه منظم بود اون ماهی که باردار شدم ۲روز تاخیر داشتم خیلی شک کردم چون حالتامم یجوری بود به طرز عجیبی باد کرده بودم همش میخوابیدم و یه ذره راه میرفتم تپش قلب میگرفتم این شد که شک کردم بی بی زدم هاله مثبت انداخت شوکه شدما همسرم گفت دروغه تو ۷،۸ساعت ۳تا بی بی زدم که هرسری مثبتش پررنگتر شد که ازمایش دادم مثبت بود🥹🥹🥹🥹🥹وای انقد گریه کردم
امپول آزاد سازی زده بودم و اقدام داشتیم
کلا اچ سی جی ۱۰ تا ۱۴ روز بیبی چک کاذب میده
من روز ۱۴ بعد از تزریق بیبی چک زدم خط کمرنگ افتاد گفتم شاید هنوز کاذب مونده دو روز بعد زدم پر رنگ تر شد داشتم غش میکردممممم
سه روز قبل از موعدم رفتم آزمایش دادم ۱۹ بود مشکوک
روز موعدم رفتم سه برابر شده بود🥹
داشتیم میرفتیم امامرضا یبار سقط داشتم اینبارم سه چهار بار اقدام کردم و نمیشد تو مسیر همش منتظر بودم پری بشم مسیرمون نزدیک۱۲ ساعته تا مشهد
رفتیم رسیدیم من لک لانه گزینی دیدم و گفتم ای بابا اینبار هم نشد اما هرچی پدگذاشتم خون نیومد ک نیومد و امام رضا جلوجلو حاجتمو داده بود
منم اصلن فک نمیکردم با ی بار جلوگیری نداشتن ب نی نی برسم😅😅واقعن سورپرایز شدم چون ۱۸سال بود سفت و سخت میگفتم بچه ن😵💫🥴🥴 ولی الان واقعن خوشحالم هر تکونش حالمو خوب میکنه🥰😍😍
الان چند هفته ای؟
من اون ماه فقط یبار جلوگیری نداشتم چون داشتیم دارو میخوردیم که ماه بعدش اقدام کنیم و برام غیر قابل باور بود
عزیزم من یادمه دم عید بود هی سرکار به همکاراممیگفتم من پریودیم عقب افتاده حالم بده دلم درد میکنه چرا نمیشم ۳روز لکه بینی کردم ۲۲روز دیگش دیدم حالمخوب نیست یجوریم چونمن قصد بارداری نداشتم وجلوگیری میکردم گفتم بزار یه بیبی چک بزارم هیچی دیدم مثبت شد پشمام ریخت رفتم دکتر زنان حتی ازمایش هم ندادم چون من ۶ماه یبارواسه چکاپ میرفتم خلاصه گفت قلب تشکیل شده 🤝🏻😳منم دیگ به شوهرم گفتم اونم زیاد خوشحال نشد چون ادم برنامه ریزی اعتقاد داشت باید برای بچه فلان کنیم اینا
یعنی تو 25 هفته فهمیدی بارداری
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.