۶ پاسخ

احسنت که شکر میکنین
شکر نعمت نعمتت افزون کند🌹🌹

انشالله عزیزم

هرچی خیره و صلاحته همون پیش بیاد برات عزیزم

شکرنعمت نعمتت افزووووووون کند ❤
مامان مملی شما بودی میگفتی بچت حرف نمیزنه ؟

الهی شکر بابت همه چیز

اره عزیزم سلامتی از همه چیز مهمتره فقط سلامتی

سوال های مرتبط

مامان لنا🎀❤️ مامان لنا🎀❤️ ۲ سالگی
تجربه ای عبرت آموز 🥺امروز برای اولین بار دخترمو زدم خیلی حس بد و تهوع آوری ب خودم دارم دخترمو تو اتاق و کمد گذاشتم برای تنبیه البته برای ی دقیقه هرچند خیلی ترسید اما بخدا دیوونه شدم هرچند حق هیچکدوم از این کارا رو نداشتم بعد عمری صب اومدم خونه خالم ک تا فردا صبح بمونم قد ی دنیا گریه کرد و هوار کرد بدون وقفه ب دلایل الکی بجای اینکه با بچه ها بازی کنه و خوش بگذرونه فقط گریه کرد همش میگفت ببرم پارک دمپایی اینو میخوام چرا اون رفت حموم و......خب منم آدمم ی روز از خونه درومدم حال و هوای عوض نشد هیچ کلی ام اعصابم خراب شد و عذاب وجدان گرفتم و رو دخترم دست بلند کردم حالم خیلی بده خیلیییییی از خدا صبر می‌خوام آرامش می‌خوام برای همراهی دخترم قسم خوردم و قول دادم ب خودم ب هیچ وجه ب هیچ وجه دیگه دخترمو تو اتاق و حتی تنها ندارم برای تنبیه الهی دستم قلم سه اگه یدبار دیگه روش بلند کنم قول دادم ب خودم ک هیچوقت دیگه این کارو نکنم اولین و آخرین بارم باشه خدایا کمکم کن ب دخترم آرامش بده بدهودم آرامش بده برام حفظش کنه سلامت باشه عاقبت بخیر باشه شاد باشه و خوشحال خدایا منو ببخش برای اینکه امروز بدترین مادر روی زمین بودم خدایا آنقدر کاسه ی صبرمو بزرگ کن م هیچوقت شرمنده خودت و فرشته قشنگی ک بهم دادی نشم خدایا ببخشم و امیدوارم این خاطره رو از ذهن دخترم پاک کنی🥺😞
مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
نلین الان دیگه دو سال یکماهش شده وقتی باردار بودم فقط فقط توی دلم می گفتم خدایا فقط فقط سالم باشه مخصوصا شرایطی که داشتم بعد ته ته دلم می گفتم خدایا دختر باشه اینو هیچکس نمیدونست من از خانواده ام دورم اینجایی که هستم دوستی ندارم همسرم هم اهل پیاده روئی نیستش برعکس من، من عاشق پیاده روئی هستم سوپرمارکت چند در فاصله داره همسرم همونم با ماشین میره دیگه گفتم بدونید عمق ماجرا رو 😅 با اینحال به خاطر من یکم پیاده روئی میاد منو نلین از موقعی که هشت ماهش شد من سوار ماشینش میکردم می رفتیم تمام کارهای که باید انجام می‌دادم می رفتم انجام می‌دادم دیگه نیازی نبود منتظر همسر جان بشم🤣 خداروشکر نلین از ۱۱ ماهگی کاملا مستقل دیگه راه می رفت و شروع دور دور ما شروع شد چه پاییز چه زمستون تابستان بهار ما نیم ساعت پیاده روئی رو در روز داشتیم و داریم امروز بهم میگه مامان بریم دور دور مادر دختری این جمله هر روز من به نلین بودش امروز خودش بهم گفت وای قند توی دلم جمع شد همش میگم خداروشکر خدایا شکرت الان من یه هم پایه برای پیاده روئی کردن دارم اونم دوساله 😍