تجربه ای عبرت آموز 🥺امروز برای اولین بار دخترمو زدم خیلی حس بد و تهوع آوری ب خودم دارم دخترمو تو اتاق و کمد گذاشتم برای تنبیه البته برای ی دقیقه هرچند خیلی ترسید اما بخدا دیوونه شدم هرچند حق هیچکدوم از این کارا رو نداشتم بعد عمری صب اومدم خونه خالم ک تا فردا صبح بمونم قد ی دنیا گریه کرد و هوار کرد بدون وقفه ب دلایل الکی بجای اینکه با بچه ها بازی کنه و خوش بگذرونه فقط گریه کرد همش میگفت ببرم پارک دمپایی اینو میخوام چرا اون رفت حموم و......خب منم آدمم ی روز از خونه درومدم حال و هوای عوض نشد هیچ کلی ام اعصابم خراب شد و عذاب وجدان گرفتم و رو دخترم دست بلند کردم حالم خیلی بده خیلیییییی از خدا صبر می‌خوام آرامش می‌خوام برای همراهی دخترم قسم خوردم و قول دادم ب خودم ب هیچ وجه ب هیچ وجه دیگه دخترمو تو اتاق و حتی تنها ندارم برای تنبیه الهی دستم قلم سه اگه یدبار دیگه روش بلند کنم قول دادم ب خودم ک هیچوقت دیگه این کارو نکنم اولین و آخرین بارم باشه خدایا کمکم کن ب دخترم آرامش بده بدهودم آرامش بده برام حفظش کنه سلامت باشه عاقبت بخیر باشه شاد باشه و خوشحال خدایا منو ببخش برای اینکه امروز بدترین مادر روی زمین بودم خدایا آنقدر کاسه ی صبرمو بزرگ کن م هیچوقت شرمنده خودت و فرشته قشنگی ک بهم دادی نشم خدایا ببخشم و امیدوارم این خاطره رو از ذهن دخترم پاک کنی🥺😞

تصویر
۷ پاسخ

عزیزدلم می‌دونم حق داری تو هم خسته میشی ولی سعی کن این کارو نکنی بچس دیگه یه وقت می‌ترسه بعدا خودت به دردسر میوفتی

منم امروز هولش دادم البته خیلی یواش در حد ضربه به بادکنک
ولی از عذاب وجدان مردم
ولی بعدم گفتم الان جلوشو بگیرم بهتره چند سال دیگست که زورم بهش نمیرسه

ب جمع مادرای دیونه خوش اومدی

عزیزم برا هرمادری پیش میاد منم ممکنه گاهی اوقات کاسه صبرم لبریز بشه یکی بزنم پشت دستش یا تو کمرش ولی آروم ماهم آدمیم صبرمون حدی داره

خیلی سخته خداییش بعضی وقتا خسته میشه آدم واقعا...مامانا هم آدمن سنگ که نیستن

عزیزم توام آدمی دیگه اینقد خودتو سرزنش نکن ،همین که میدونی کار بدی بوده و پشیمونی کافیه

عزیزم خیلی سخته، منم هرروز از خدا برای خودم طلب صبر و ارامش میکنم اما ی مدته انقد بد شده ک دیک داد میزنم سرش

سوال های مرتبط

مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 ۲ سالگی
مامانای عزیز🥺🥺🥺
دخترم وقتی 11روزش بود،،، حالش بدشد و چشماش رف بالا،فقدم تب داش دیع هیچ علایم دیگ ای نداش.
تا دوماه بستری بود و بهش خشک کن میزدن،،، تا بستری بود تبش کنترل میشد ب محض اینکه دکتر ترخیص میکرد، و من پامو میذاشتم تو خونع دخترم باز تب میکرد دوبارع میبردم بستریش میکردن،تا دوماه کار من همین بود،هر دفع هم ک بستریش میکردن ی مریضی جدید اسم میگرفتن چون نمیتونستن تشخیص درست بدن و باید ی جوابی ب مادر بچه میدادن ک بچش چش هس خب ک همیشع تب میکنع😐یبار میگفتن عفونت ریه، یبار گفتن عفونت خون، یبار گفتن عفونت کلیه، یبار گفتن سنگ کلیه، یبار گفتن ناررس هس و زود دنیا اومده درصورتی ک 40هفته دنیا اومد🤦🏻‍♀️خلاصه اینکه تو این دوماه هزارویک عفونت اوردن برام اسم گرفتن🥺تا اینکه اعصابم خراب شد،ب دکتر گفتم عفونتش رو کنترل کن ببرم شهر دیع ب دکتر برخوردا ولی مهم نبود برام، دکترگف ن دیگ این دفع حتما خوب شده نیاز نیس ببری، ولی بازم تاکید کردم لطف کنع تبش رو کنترل کنع تا تو مسیر تب نکنه،،، بعد ترخیص بازم تب کرد ولی نبردم بیمارستان مستقیم رفتم زاهدان و خواستم بلیط بگیرم برای تهران،ک بلیط نبود ناچارا بلیط گرفتم برای مشهد.دکتر مشهدم گف سالمه بچم و المی دوماه بعش ی مشت بیسواد خشک کن زدن فقد رفلاکس دارع ک ی شربت دست ساز داد و شیرخشکش رو عوض کرد و گف شیرخودموندم، دیع دخترم از اون روز ب بعد خداروشکر خوب شد. بعد الان بعد2سال ممکنه دوباره رفلاکسش برگشتع باشع؟ البته شنبه میخوام ببرم مشهد دکتر خودش🥺🥺🥺🥺🥺لطفا اگ کسی میدونه راهنمایی کنه ک از نگرانی دربیام حداقل. الانم فقد تب دارع بدون علائم دیگ ای من شک کردم ک رفلاکسش برگشتع باشع🥺🥺🥺