۱۰ پاسخ

صبح میخاستم برم ازمایش گلوکز آنقدر خوشحال بودم انگار از زندان دراومده بودم ..گفتم بعدش برم خونه مامانم تا از پله ها اومدم پایین از فرصت استفاده کنم ..خلاصه بعد اینکه ۴بار ازم خون گرفتن رفتم امپول پروژسترون رو هم زدم سوراخ سوراخ شدم ..بعدش فشارم افتاد خیس عرق شدم و لرز شدید .....اینم از تفریح ما .....

من که یه هفته خونه ی مادرشوهرمم، بعد میرم خونه ی مامانم، بعد میرم خونه ی خواهرم 🤦🏻‍♀️ کلا در گردشم، یکی دو روز هم میام خونه شوهرم میگه تنها نباش، یا یکی بیاد پیشت بمونه، یا برو خونه ی یکی، ولی واقعا هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه

من هم که استراحت نیستم مدام درحال انجام همین کارهام😅
گاهی هم کارهای خونه رو انجام میدم واقعا خستم خیلی حوصلم سرمیره

اینم شده روزگار ما دیگه چیکارش میشه کرد

جونم عزیزم

چی بگیم
منکه یه ماهه اومدم خونه ی بابام
با اینکه اطرافم شلوغه باز خسته شدم

چرا استراحتی

من احساس میکنم تو کمپم. تزریق امپول. خواب.. سرویس. کل کارم تو روز

من دیگه رد دادم آب سرویس 🫠

دقیقا چی بگیم خواهر؟

سوال های مرتبط

مامان مامان مهدی مامان مامان مهدی هفته بیست‌ویکم بارداری