نوماه بارداربودم هیشکی پشتم نبود مادر شوهرپیشم داخل ی حیاط یبار بهم ابم نداد 6ماه زایمان کردم دوماه ولم نکرد اونم برای تنهایی خودش بود بعد هوا گرم شد دیگه کنایه میزد من میخام برم پیش مادرم اینجا گرمه دنبال بهانه بود یه روز بهش گفتم هروقت ب دخترم چیزی میگی زیاد بیقرار میشه دیگه از خداش بود تا حالا ک بعد چهار ماه اومدباهام حرف زد من سر سنیگنم باهاش اهمیتش نمیدم دخترمم نمیدم بغل کنه پیشش هم نمیمونه ازش میترسه بچم خیلی گریه زاره خانما من دخترم بند نافش نیوفتاده بود بردم دکتر 13روز نیوفتاد بردم دکتر گفت نافش خوبه هم امروز فردا ک بیوفته بعد دخترم دادم مادرشوهر ببر ماشین خودم دارو بگیرم برای بچه دیدم بند ناف دخترم دستشه گفت دیدی گند شد دکتر گفت دو روز دیگه میوفته خودش گندش ادعاش میشد وای دختر13روز حمام نکرده من حالم بد شد این حمام کنه خوب میشه بعد اون دخترم فتق ناف گرفتش مطمعنم کار خودش بود ک بند ناف گند بعد ایقد دخترم کش میداد موقع حمام بلد نیست ادعا داشت حالا دخترم بیچاره ن خواب داره ن چیزی همش گریه و بی تابه

۸ پاسخ

مادرشوهرا عادتشونه همشون همینجورن
مادر شوهر من هررروز ی عیبی رو بچه دسته گل من میزاره

منم از مادر شوهر شانس نیوردم بعضی وقتا ایقد ناز ادعا در می آره که فک میکنم اون عروسه من مادر شوهر...شبی که زایمان کردم هم اتاقیم بچه سومش بود مادر شوهرش مثل پروانه می چرخید دورش ...غذا می زاشت دهنش می بردش دستشوی نوارش رو عوض میکرد یعنی تا صبح پلک نزد هواسش به عروسش و نوش بود ...ایقد زورم اومد ...مادر شوهر من اومد با همون فیس و افادش پنج دقیقه موند و سریع رفت

مادرشوهر روانیه منم همینجوریه حالم ازش بهم میخوره

ای کاش اوایل میرفتی خونه مادرت وقتی میدونستی اینجوریه

تحویلش نگیر اهمیت نده تو کار خودتو بکن غصه نخور عزیزم بزرگ‌تر میشن خوب میشه بچه ها همه همینن دختر من غر مبزنه

وایی یعنی بند نافشو کنده؟عجب ظالمیه

وای اینا دشمنن ن مادرشوهر

الهی بگردم تحویل نگیر خب. منم تویه حیاط هستین دوتا مادرشوهر دارم اصلا رفت امد نمیکنم چون هرکاری دخالت میکنن

سوال های مرتبط