۷ پاسخ

سلام الهی امین فاطمه زهرا دستی ب قلب شکسته شما بکشن.......

عزیزم من خیلی درکت میکنم واقعا 😔 منم وقتی دخترمو 30 هفته باردار بودم اصلا هیچ مشکلی هم طی بارداریم نداشتم یه روز نوبت دکتر داشتم سونو کرد گفت قلبش نمیزنه
با اینکه خدا بعد از اون دوتا هدیه بهم داد ، ولی هنوز که هنوزه فراموش نکردم همیشه میگم اگه بود الان مثلا چند سال بود و فلان 🥺
خیلی بده خدا نصیب هیچ کسی نکنه

همینکه ب دنیا نیومد یه عالمه بش وابسته بشی بعد از دنیا بره خداروشکر کن

بله انشالله عزیزم دخمل ناز خدا بهت داده

چقدر سخت ۹ماه حمل کنی بچه رو ولی به دنیا نیاد ولی خداروشکر که یه سال بعدش خدا برات جبران کرده😍

ان شاالله خدا یه کاکل سری سالم بهت بده

الهی خدا نگهدار دخترت باشه و در بهترین زمان یه پسر سالم و صالحم بهت بده

سوال های مرتبط

مامان فسقلی ها مامان فسقلی ها ۳ سالگی
مامانایی که ۲تا بچه دارین بیاین یهم دلداری بدین.پسر من از همون اول بارداری تو شکمم من بستری بودم تا دنیا اومد و الان کلا درحال اذیت کردن بود منظورم به شدت لجبار شبا تا صبح چون گریه میکرد روپام بود و غرغرو و واسه هرچیزی میتونه ساعتا بشینه گریه کنه ولی برعکس دختزم هم بارداری راحتی داشتم هم خیلی آرومه و نصف پسرم منو اذیت نکرده.حالا وقتی یجایی میرم و بقیه اخلاق بچه هامو میبینن این تفاوتو به روم میارن تا یکم پسرم گریه میکنه بهش میگن خب خاهرتم مث تو اینجاس چرا این گریه نمیکنه تو گریه میکنی یا اینکه تو لجبازی ولی خاهرت نه.من واقعا ناراحت میشم اینجوری بهش میگن یا بعضیا چندین بار بهم گفتن ببرش دکتر حتما ویتامینش کمه درحالی چندبار تاحالا آزمایش داده همه چیزش نرماله همش میگم بابا پسرم کلا اخلاقش اینجوریه از نوزدای اینجوری بوده ربطی نداره باز این تفاوتو به روم میارن.خیلی ناراحت میشم با اینکه مسرم کلی خصوصیتتای خوبم داره دورش بگردم.ولی وقتی جایی میرم میام میشینم ساعتا گریه میکنم که همش ایراد میگیرن ازش
مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..
مامان فسقلی ها مامان فسقلی ها ۳ سالگی
سلام خانما بیاین بگین حق با منه یا شوهرم.
هفته هایی که شوهرم صبحکاره و شبا خونس پسرم نصفه شبا لج میکنه که آب میخام یا میشینه برا جیش گریه میکنه درحالی آب بالاسرشه ولی میگه بابا بهم بده یا منو ببره تو حال از یخچال بهم آب بده شوهرمم حرفشو گوش میده میبرتش بعد یه شب که حال نداره میگه بابا همین آبو بخور پسرم نصفه شب غوغا میکنه.ولی وقتایی که شوهرم شبکار میشه و خونه نیس پسرم اصلا گریه نمیکنه خیلی آروم بیدار میشه میگه جیش دارم‌ میبرمش دسشویی و حتی خودش بدون اینکه چیزی بگه آب بالاسرشو میخوره میخابه.حالا من به شوهرم میگم به حرفش گوش نده انقد بخدا انقدی که لج میکنه خاب از سر آدم میپره و با گریه اش دخترمم بیدار میکنه باز تا دوتاییشونو بخابونیم خاب خودمون میپره.یعنی دخترو پسرم زمین تا آسمون با هم فرق دارن😶
پسرم از اول بدخاب بود شب تا صبح گریه چرا خابش خوب نمیشه با اینکه میدونم سیره و هیچیش نیس.کلا لجبازه ولی دخترم آرومه و خابش هم خیلی خوبه