روزای اولی که مامان شده بودم پر بودم از استرس از اضطراب. بیشترش شاید برای این بود که اطرافیانم اونجور که باید ازم مراقبت نمی‌کردن و مدام استرس میدادن که امشب نمی‌تونم بیاماا یا از فردا نمی‌تونماا خونه زندگیم مونده.و من پر از ترس که چی؟ اگه گریه کرد چجوری آرومش کنم؟ پوشکشو چجوری عوض کنم؟
گذشت و مجبور شدم یه وعده شیرخشک بدم. رو قوطی شیرخشک زده بود برای زیر یکماه ۹۰ میل شیرخشک. منم همین‌کارو کردم ولی دخترم ۳۰ تا بیشتر نخورد. اومدم گهواره پرسیدم دخترم ۱۸ روزشه من ۹۰ تا براش شیردرست کردم اما ۳۰ تا بیشتر نخورد عادیه؟ یه موج از استرس روونه من شد که چی؟ ۹۰ تااااا؟ دختر من ۲ماهشه هنوز ۹۰ تا ندادم.به اون بچه معصوم ۹۰ تا شیر دادی؟ و ایموجیای پوکر. سوالمو پاک کردم نشستم گریه کردم. اون شب یه چیزی تو من شکست.. یچیزی فروریخت.. دردش هنوز گوشه قلبمه یادم نیست حتی صاحب کامنتا کیا بودن اما دلم میخواد شده حتی اون دنیا از دلم دربیارن چون هروقت یادش میفتم یچیزی تو قلبم صدا میده. از اونروز دیگه تا یماه گهواره نیومدم دیگه سوال نپرسیدم زیاد.. کاش اینجوری نباشیم کاش عذاب وجدان ندیم کاش باعث نشیم کسی از خودش بدش بیاد. پشت هر اکانتی اینجا یه نینی نشسته که یه مامان خوشحال میخواد نه یه مامانی که ما اذیتش کردیم:)

عزیزم بعضی از مادرا انگار گهواره رو نصب کردن که فقط دق دلی و عصبانیتشون از بچه داری و زندگی کوفتیشون رو اینجا سر بقیه خالی کنن
منم یه بار تایپیک گذاشتم که دخترم گوشواره اش رو کشیده گوشش کمی پاره شده و خونی شده راه حل بدید بهم
مادرا به جای راهنمایی کردن همه شروع کردن حرفای زشت زدن بهم چرا گوش بچه رو سوراخ کردی چرا گوشواره دادی گوشش و..... خیلی از کامنت هارو پاک کردم اما حرفاشون واقعا اون موقع که خودم سرشار از استرس بودم بخاطر گوش دخترم دلمو شکست

دیروز دیدم یکی عکس هوش مصنوعی دخترمو گذاشته پروفایلش
تاپیک گذاشتم ک ببینه
همه بهم گفتن چرا فحش میدی چرا قضاوت میکنی منم تاپیکمو پاک کردم
خب مادرم
ناراحت شدم میتونست اجازه بگیره در هر صورت عکس بچه من بوده شخصی بوده
حالا ب یارو درخواست دادم هنوز جواب نداده ک باهاش حرف بزنم برداره

وای چقد اون حس و حالتو وقتی با کامنتا مواجه شدی رو درک کردم قلبم درد گرفت
مظلوم تر از یه تازه مامان وجود نداره و هیچ کس اونجور که باید نمیتونه درکش کنه

منم مثل شما... روز دهم بود تاپیک گذاشتم شرایط ندارم برم بیمارستان بخیمو بکشم تو خونه میشه کشید یا نه ... فقط یه سوال کردم .چون هوا به شدت گرم بود و منم درد داشتم و تنها بودم اونروزا.. بعد چند نفر اومدن نوشتن که تو چرا بی‌پولی بچه اوردی بدبختش کنی چرا بچه دار میشید وقتی پول ندارین و... من اصلا حرف پولو نزده بودم اصلا منظورم شرایط مالی نبود .خلاصه پشیمونم کردن از سوال پرسیدن

ولی قرار نیست مامان اولیا همه با تجربه باشن که.
توام تجربتو کسب کردی.
منم روز اولی ک مرخص شدم رفتم خونه مامانم...ک مثلا استراحت کنم.ولی هرشبش تا صبح خودم بالاسر بچه بودم و این شده بود آینه دق واسم...
اینکه با شکم پاره بالاسر بچه شب بیدار و بدون استراحت سخت بود واسم.
شب سوم حالم بد شد اونوقت فهمیدن عه انگاری باید بهم کمک کنن...
میخام بگم هممون نابلدیم...
هیچیو سخت نگیر..

آخی عزیزم
بخاطر اون چنتا مارو دور ننداز یه سر بزن😂

چقدر قشنگ گفتی چقدر درست گفتی... دقیقا 💔

عکس دخترت هس ؟
ماشالله چه‌ عکس زیبایی
قلبم رفت واسش

با تموم وجودم درکت کردم🥲
هیچ مادری برای بچش کم نمیزاره‍

دقیقا عین من مامان شهزاد منم دلم هزار تیکه شد با کامنت ی زن آبله تو گهواره موقع جنگ بود من گفتم وای قراره چه بلایی سر آوام بیاد نوشته بود اونقد اوا اوا نکن تو ب دختر دیگه هم داری ک طفل معصوم تو توپ و موشک تهرانه من موندم چرا بعضی ها گوه مفت میخورن مگ از دل بقیه خبر دارن ب بهتر از خود ی مادر ب فکر بچه شه چرا همه دایه مهربان تر از مادر میشن🫤🥴🥴🥴🥴خدا سزاشون رو بده گلم همین دردایی ک ب ما میدن خودشونم تجربه کنن🥺🥺🥺

الهی عزیزم🥺
کامل حق داری
من برعکس این قضیه برام پیش اومد همه فک میکردم چون بچه دومه و خودم همه چیو بلدم لازم نیست کمک کنن و واقعا روزای سختی رو گذروندم

درکت میکنم قربونت
میگذره
هممون تا حد توانمون سعی میکنیم بهترین مامان باشیم🤍

خودم و جات گذاشتم و یه هجمه اضطراب و غم تو قلبم اومد🙃💔

آخ امان از این حس بدی که میدن بهمون 🥺🥺💔💔

من وقتی تایپک ها درباره شیر و وزن و قد رو اینجا دیدم دیگه اصلا دباره این چیزا تاپیک نزدم
متاسفم برای بعضیا

من مامانم کمکم میکرد از اولش ۶۰ تا شیر درست کرد داد ب بچه
بعد ۱ ماه دیدم اینجا میگن ای وای ۶۰ تا
۳۰ تا کافیه بود

روزتون بخیر خانمی متاسفم که به جای کمک کردن به شما اذیت شدین ٫منم دخترم چهار ماه داره تنهایی یه سری کارها سخته اما باید قوی بود وانتظاراتمون را از اطرافیانمون کم کنیم 😍

❤❤