وای ک هر دفعه میرم بیرون با این بچه یه اعصاب خوردی برا من درست میکنه
رفتیم بیرون بستنی خورد داشتیم‌از یه اسباب بازی فروشی رد میشدیم گفتم خیلی وقته براش اسباب بازی نگرفتم بریم بگیرم از فر شنده اش نگم ک از این پیرمردای ببخشید بیشعور
علی رفت یه ماشین برداشت خیلی بدرد نخور بود گفتم ماشین قدرتی دارین گف اره اینه ولی ۵۰ تومن تفاوت قیمتی داره گفتم اشکال نداره
بعد اومد بده ب علی علی ناراحت شد خودشو انداخت زمین(کار بچم‌میدونم اشتباهه ولی هرچی بهش توضیح میدم بازم انجام میده نمیدونم چیکار کنم) برگشته میگه اوه اوه بچه های نسل جدید ببین چجورین پاشو پاشو برو بیرون اینکارارو بکن انقددددددد ناراحت شدم بدون هیچی وسایلارو گذاشتم علی و برداشتم اومدم بیرون
حالا نمیدونم من جبهه گرفتم یا اونم حرفش اشتباه بود
دیگه هیچی اومدیم خونه انقد دعواش کردم الان عذاب وجدان گرفتم
واقعا نمیدونم چجوری اینکارارو از سرش بنداز۰😭

۶ پاسخ

بچه هیچی متوجه نیست هر چند توام پیری و عین بچه میمونی

میخواستی بگی برو مغازتو هجمع کن اعصاب نداری

ماام یکبار رفته بودیم امام زاده صالح پسرم رفت اسباب بازی برداره داشت انتخاب میکرد بینشون فروشنده وایساده بود بالا سرش هی میگفت زود باش بردار عجله کن میخوام برم زود باش انقدر دستمالی نکن بردار همونو منم بدم اومد دیگه نزاشتم چیزی انتخاب کنه گفتم نمیخوایم ببند برد

نباید دعواش میکردی اون قسمت حرفش درسته بچها این نسل خیلی عجیبن دختر منم همینه انقد عصبیه ک نگم ولی خب تقصیر مادر نی بچه هم هنوز کوچیکه

عجب ادم نفهمی بوده

اسباب بازی فروش که کارش مدام با بچه هاست و بچه هارو زیاد میبینه قطعا نباید این حرفو بزنه

سوال های مرتبط

مامان Aron مامان Aron ۲ سالگی
مامان عسل مامان عسل ۲ سالگی
خانوما توقع شما از مهد کودک چیه؟
جدای از آموزش..
من یه مهدی رفتم که با چشم خودم میدیدم مربی کاردستی درست میکنه میده بچه و مادر هم فکر میکنه بچه درست کرده
یا مثلا وقتی مامان میومد دنبال بچه ،،مربی کلا مهربون میشد و با خوشحالی از بچه خداحافظی میکرد..
امروز به مربی گفتم فلان رفتار طبیعیه تو بچه من؟
اومده به من میگه برو کلاسهای فرزندپروی و بگذرون و کلی غر زد...
درحالیکه اگر نگران نبودم غیر طبیعی بود و من کلی دوره فرزندپروی گذروندم..
یه بچه ای مامان باباش دکترن تو مهد بود..بچه اومد پسر من و اذیت کرد و هیچی بهش نگفت منم فقط گفتم عجب بچه شیطونی....آقا این و گفتم مربی سریع اومد یقه من و گرفت که نباید اینجوری بگی..این خانوادش دکترن و بچه افسرده ای بوده اومده مهد و...اصلا از خودم بدم اومد بچه رو بردم اونجا..
بهش میگم چرا بچه ها تو مهد یادنگرفتن اسباب بازی و به هم اشتراک بزارن؟
بچه من میره سمت اسباب بازی ها یکی دیگه از دستش میگیره و طردش میکنه..
میگه اینا بچه هستن نمیفهمن.. نمیدونم ببرمش یا نه..
از طرفی خیلی به خونه ما نزدیکه..
اومده میگه چند روز دیگه بچه خودتم اسباب بازی به بقیه نمیده..
میشه راهنمایی کنید نظرتون و بگید چکار کنم. راستش رفتار مربی خورد تو ذوقم.