۱ پاسخ

من هم بیهوشی بودم
راضی بودم واقعااادر حد دوروز اذیت بودم برا راه رفتن و دستشویی کردن

سوال های مرتبط

مامان دلماه دیاکو مامان دلماه دیاکو ۳ ماهگی
تجربه زایمان 🤣🤣🤣
بزارید منم بگم 🤣
من سزارین بودم بردنم اتاق عمل داخل اتاق عمل سوند وصل کرد بهم گفت یه نفس عمیق بکش تا شروع کنم من تا اومدم نفس عمیق بکشم گذاشت🤣🤣🤣اصلا متوجه نشدم بعدش دکتر بی حسی اومد من اصلااااا تکون نخوردم و دردم نگرفت بعد از بیحسی سریع خابوندن اینجا بود تمام بدنم گر گرفت حتی دستام و قفسه سینه ام حس میکنم بیشعور خیلی زیاد زد آخه سر بچه قبلی اصلا دستام بی حس نبود قفسه سینم سنگین نشد و همین متاسفانه الان دوازده روز میگذره و من همچنان دچار کمر درد های وحشتناک میشم ب طوری ک اصلا درد بخیه و اینا پاش چیزی نیست هلاک شدم
درکل سزارین خیلی راحته ولی بعدش دردش ذره ذره از وجودت خارج میشه
ماساژ. رحمی فقط گذاشتم توی ریکاوری بهم بدن ک بی‌حسم
و قسمت یکم اذیت کننده اش اولین راه رفتن بود ک اولین بار بیای پایین پایین اومدن های بعدی دردش هر دفعه کمتر میشه هر چی بیشتر راه برید ۸ ساعت بعد از عمل اصولا میگن راه برید هر چی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید احتمال آمبولی هم میاد پایین
من الان هنوزم کمرم داره می‌شکنه و از همه مهم تر یک جوجه زر زرو دارم ک نزاشته ده روزش بشه کولیک و زردی هم برا من گرفته 🫠
مامان 👶🏻🤱🏻 مامان 👶🏻🤱🏻 ۶ ماهگی
خب خانم ها امشب میخوام از تجربه هام بگم
من هم تجربه زایمان سزارین با بی هوشی رو داشتم هم با بی حسی

بی هوشی ک تو اتاق عمل و حتی تو ریکاوری و حتی وقتی میای تو بخش برای چند ساعتی هیچی نفهمیدم ن درد ن حتی محیط رو
بعد از بی هوشی هم درد هام ک شروع شد خیلی شدید نبود وقتی میخواستم بشینم یا سرپا بشم امان از اون لحظه ک هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم هیچی و درد خیلی شدیدی داشتم ولی بدن درد نداشتم مثل درد شونه یا پهلو

بی حسی
تو اتاق عمل آمپول بی حسی واقعا زدنش درد نداره از آنژیوکت هم کمتر درد داره اون حسی ک میخوای تو عمل بشی و تو اتاق عمل کاملا داری میبینی واقعا عذاب آور و ترس آوره
اینو بگم ک فقط پاهات سنگین میشه و ناتوانی از تکون دادنش وگرنه بخیه زدن فشار های روی شکم رو کاملا حس میکنی
تو ریکاوری ک بدتر درد داری
تو بخش هم ک چی بگم همچنان درد داری و اون سنگینی پا ک از همه برای من وحشتناک تر بود
روز بعدشم عوارضش شروع شد شونه ام ک داشت می شکست و پهلوم ک خیلی درد میکرد
ولی خیلی زود سرپا شدم برای بلند شدن و راه رفتن واقعا درد کمی داشتم و از همین بابت هم خوشحال بودم

ولی اگ به عقب برگردم بازم بی هوشی انتخاب می‌کنم
آهان اون ماساژ رحمی ک تو ریکاوری هست با بی حسی خیلی دردناک خیلی ولی بی هوشی نه برام اونقدر هم درد نداشت
مامان آرسام🥹❤️ مامان آرسام🥹❤️ ۴ ماهگی
بعد من شبش از ۱۲ هیچی نخوردم صبحش رفتم تریاژ مامایی مدارک رو تحویل دادم و لباس پوشیدم و یه سری آزمایش و سوال کرد و نوار قلب گرفت و اینا بعد اومد سوند وصل کرد اینو بگم نه اینکه بگی اصلن اصلن درد نداره فقط در حد یه سوزش یه لحظه ای داشت توصیه می‌کنم نفس های عمیق بکشید من نفس عمیق میکشیدم سوند رو وصل کرد یکم سوزش داشتم ولی قابل تحمل بود و همین بعدش یکم گذشت منو آماده کردن بردن سرم زدن و اتاق عمل رفتم بهم گفتن بی حسی میخای یا بی هوشی. من اول میخاستم بی هوشی انتخاب کنم چون بهم گفته بودن ک بی حسی کمر داغون میکنه آدمو کمر درد میگیری دیگه نمیتونی کار سنگین بکنی همیشه کمر درد داری و فلان ولی خداروشکر و از چن نفر پرسیدم و نظر دکترم هم روی بی حسی بود چون سزارین بعدش هر ۲۰ دیقه تا ۳۰ دیقه ماساژ رحم میدن و فشار شکم بی حسی بهترین گزینه اس چون تو بی حسی پنج شیش بار فشار دادن شکممو اصلن دردی نداشتم و هرچی خون بود ریخت ولی بی هوشی اصلن اینجور نیس ک بگی تو بی هوشی فشار میدن و اینا گول نخورین
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
سوند رو همون خانم خوش اخلاقی ک‌ پرسنل اتاق عمل بود واسم وصل کرد و من چون کامل هنوز بی حس نشده بودم اندازه ی سر سوزن در حد یک ثانیه ی سوز خیلی کوچولو حس کردم و تموم وگرنه هیچ دردی نداره یکی از بهترین کارهایی ک میکنید اینه ک سوند بعد بی حسی توی اتاق عمل وصل بشه عالیه هیچ دردی حس نمیکنید وقتی کامل کامل بی حس شدم حس کردم صداها واسم داره نامفهوم میشه یعنی خیلی کم شده بود و حس میکردم سخت دارم نفس میکشم ک دکتر بیهوشی گفت نگران نباش فقط نفس بکش درست میشه ک بعد دو سه دقیقه حال من کاملا نرمال شد راحت نفس می‌کشیدم و همه چیز عالی بود تا اینجا بعدش هم ک دکتر گفت تا وقتی چیزی حس کنی من کارمو شروع نمیکنم اما با هربار برش من چیزی متوجه نمیشدم تا دیدم صدای گریه ی فندقم میاد بهترین حس دنیاااااااا ک غیر قابل توصیفه خلاصه تا آخر عمل من چیزی متوجه نشدم رفتیم ریکاوری از اتاق عمل واسم پمپ درد وصل کردند بچه ها لرز بعد عمل خیلی کمه در حد چند دقیقه و اون لرز ناخودآگاه هستش ن اینکه شمارو خیلی خیلی یخ زده باشه اینطوری نیست ک اونم برطرف میشه توی ریکاوری بودم و اومدم بیرون همه چیز خوب و نرمال بود و اینکه دردتون با پمپ درد خیلی خیلی کم میشه و کاملا قابل تحمله حتی بعضی وقت ها حس نمیکنید منم ک پمپ درد زیاد اثر نمیزاشت واسه این بود ک انژیوکت کج شده بود تو دستم چون زیاد دستمو تکون داده بود و پمپ درد کامل توی بدنم نمی‌رفت ولی بعدش ک درستش کرد عالی شد با پمپ درد هم ک درد های بعدش کنترل میشه و واسه راه رفتن هم دردش مثل وقتیه ک دراز کشیدید فرقی نداره فقط موقع راه رفتن چون باید جابجا بشید واستون سخت تره
مامان نیلا 🍓💖 مامان نیلا 🍓💖 ۱ ماهگی
خب من اومدم که از تجربه زایمانم بگم.
سزارین بودم بیمارستان پیامبران.
تاریخی که دکتر داده بود رفتم بیمارستان بهم سوند وصل کردن که درد نداشت فقط یکمی چندش بود برام. و بعد چنددقیقه منتقلم کردند اتاق عمل. پرستار ها همه خوب و مهربون کادر اتاق عمل عالیییییی خیلی مهربون و با انرژی مخصوصا دکتر بیهوشی که آقا بود . بی حسیمو زدن هیچ دردی حس نکردم. از برش هم هیچ دردی حس نکردم. اما سزارینم سزارین سختی بود . چونکه بچه ام عرضی بود و دو دور هم بند ناف دور گردنش بود که متاسفانه موقع عمل اینو فهمیدن و من خیلی بهم فشاز اومد تا بچه رو دربیارن . عمل خوب پیش رفت بردنم ریکاوری توی ریکاوری هم یک ساعت موندم و بعد بردنم داخل بخش و نی نی رو اوردنم. اتاقم وی آی پی بود که واقعا بزرگ و دلباز و با امکانات بود . دکترا و پرستارا به توبت و منظم بهم سر میزدن. تنها اشتباهی که کردم پمپ درد نگرفتم که وقتی دردام شروع شد گفتند الان نمیشه باید از اوقتی اتاق عمل بودی درخواست میکردی . اولش البته درد نداشتم مثل درد پریودی خفیف حتی وقتی بی حسی پرید هم خیلی نبود دردش ‌. ولی اولین راه رفتن خیلی دردناک بود انگار چاقو میخوردم. و بعد از اون برای هر راه رفتن و دستشویی رفتن عذاب کشیدم روز اول‌ . اونجوری که فکر میکردم سزارین آسون نبود اما بازم بین طبیعی و سزارین قطعا سزارین و بازم برگردم عقب حاضر نیستم درد طبیعی رو تحمل کنم.
روز دوم بهتر شدم هرروز بهتر از دیروز . یکمی عوارض هم داشتم مثل ورم پا و تنگی نفس روز چهار پنجم اینا سراغم اومد ولی امروز ورم پاهام خوابیده حالا امیدوارم تنگی نفس و درد سینه مم بهتر شه .
در کل من از بیمارستان پیامبران و عمل سزارینم خیلییی راضی بودم و هرکی هم اومد ملاقاتم تعریف کرد