۹ پاسخ

ای خدا عزیزم اما کاش میزاشتی ببره اتاق عمل یکمی منگش میکردن و بچع اینقدر بی طاقتی نمی‌کرد گنا داشت البته این نظر منه شما پدر مادرشین و بهتر صلاحش میخایین ایشالا از همه بلاها و سختی ها دور باشه ❤️

وای چی کشیدین.بازم خداروشکر

چشمش چیشده بود

تا اینا بزرگ بشن دق میدن ادمو

خداروشکر که بخیر گذشته چقدر طفلی اذیت شده خیلی سخته انشالله خدا پشت و پناهش باشه

خداروشکر بخیر گذشته

عزیزم حق داری درکت میکنم خیلی سخته ادم بچه اش اشک میریزه دلش خون میشه.چی رفته بود توچشمش؟

چی شد چی رفته تو چشمش مواظبش باش

خب خداروشکر که تموم شد
چی بود حالا یه‌جسم خارجی رفته بوده تو‌چشمش یا نه از داخل‌خوده چشم بوده مثل چربی و اینا بهتون‌نشون نداد چی بود؟

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۱ سالگی
👧دارم دخترم رو از پستونک می‌گیرم…
برای اون یه تیکه از آرامشه، برای من یه تیکه از کودکیش..
امشب شب دومه🥺دختر من خیلی شدید وابسته به پستونکش بود منم خیلی عجیب و یهویی این تصمیم رو گرفتم🙊 ..
اصلا نمیدونم چی شد 🤷‍♀️که تصمیم گرفتم از پستونک بگیرمش
حقیقتا دخترم👧 خیلی داره اذیت میشه مدام گریه😭 خیلی بغلی شده🫂 ولی من 👫و باباش باهاش خیلی بازی🤾🤹‍♂️🚵🤸‍♀️🏋🏊‍♀️🏌‍♀️🏇🏃‍♀️💃 می‌کنیم و سرگرمش میکنیم ک حسابی خسته😓🥱 بشه و موقع خواب😴 سریع بخابه ولی مدام اسمشو میاره و میخادش 🚫
سخت از دخترم برا من خیلی خیلی سخت بود چون با پوست و گوشت و استخونم درکش میکنم که چقد داره اذیت میشه حتی تا حد گریه😭 هم رفتم ولی سریع خودمو جمع کردم🥲امشب هم حدود یک ساعت و نیم بردمش حموم👳🏊‍♀️🏄🛀 و کلی آب بازی و توپ🏀⚽️🥎 بازی کرد الانم گذاشتمش رو پام🛌 دارم تکونش میدم ..
ان شاالله🤲 که امشب و فردا شب و شب های دگر هم ب خوشی و راحتی بگذره و دیگه کلا از سرش بیوفته ✅
شما از تجربه پستونک گرفتنتون بگید شاید چیزی گفتید ک به دردم خورد🙏❤
مامان رقیه خانوم🥰 مامان رقیه خانوم🥰 ۲ سالگی
بلاخره بعداز سه ماه تلاش به روش تدریجی ک بی نتیجه بود
موفق شدم یه روزه از شیر بگیرم.

سه ماه تلاش کردم اول یه سینه رو نمیدادم ک اون یکیو هم نخوره .اما دخترم براش فرقی نمی‌کرد.
بخصوص ک هرموقع درد دندان داشت با شیر خوردن آروم میشد.
از داریچین و زنجبیل و قره قورت هم استفاده کردم اما فهمید تا پاک کردنش میتونه بخوره.گریه میکرد ک تمیز بشه و بزاره دهنش.


نمیخاستم از صبر زرد استفاده کنم .اما دیدم تدریجی بی فایده ست.صبرزرد گرفتم و توکل کردم به خدا.
یکم ک خورد دید تلخ کلی گریه کرد🥲فکر کنم مزه شیرم رو تلخ کرد.اما چیزا دیگ مزه شیر رو براش تغییر نمیداد.

و چون تاب ریلکس داشت (خیلی بهم کمک شد ) گذاشتم توی تاب تا خوابید. نصف شب هم از صبر زرد میزدم به سینم، البته شیر شبش هم قطع نشده بود.شب اول ترک شیر ک بیدار شده بود خودش اومد خورد (ولی از شدت خستگی اصلا نفهمیدم کی گذاشته بود دهنش) ک سعی میکرد لباسم رو بکشه پایین ک نبینه.و گفت بزارم رو تاب .
باز این سه شب بیدار میشه اما بهانه شیر نمیگیره و میگه بزارم روی تاب...خوابش ک سنگین بشه مجدد میذارم توی تختش.

نمیدونم تجربه م برای کسی مفید باش یا نه.
اما یک هفته اگر دیدین روش تدریجی بی فایده ست.
یهویی بگیرید ک نه خودتون اذیت بشید نه بچه.
و اینک برای من سخت تر بود چون وقتی جنوب زندگی میکردم .خیلی میرفتم شهرستان پیش خانواده ها و در طول مسیر دخترم ک بیدار بود شیر میخورد و توی ماشین شیر خوردنش عادت شده بود ک اونم همزمان ترک کرد.توی ماشین سخت تر بود براش حتی با وجود کلی خوراکی.ولی خب دیگ مقاومت کردم در مقابل گریه ش. و خداروشکر اونم ترک شد