👧دارم دخترم رو از پستونک می‌گیرم…
برای اون یه تیکه از آرامشه، برای من یه تیکه از کودکیش..
امشب شب دومه🥺دختر من خیلی شدید وابسته به پستونکش بود منم خیلی عجیب و یهویی این تصمیم رو گرفتم🙊 ..
اصلا نمیدونم چی شد 🤷‍♀️که تصمیم گرفتم از پستونک بگیرمش
حقیقتا دخترم👧 خیلی داره اذیت میشه مدام گریه😭 خیلی بغلی شده🫂 ولی من 👫و باباش باهاش خیلی بازی🤾🤹‍♂️🚵🤸‍♀️🏋🏊‍♀️🏌‍♀️🏇🏃‍♀️💃 می‌کنیم و سرگرمش میکنیم ک حسابی خسته😓🥱 بشه و موقع خواب😴 سریع بخابه ولی مدام اسمشو میاره و میخادش 🚫
سخت از دخترم برا من خیلی خیلی سخت بود چون با پوست و گوشت و استخونم درکش میکنم که چقد داره اذیت میشه حتی تا حد گریه😭 هم رفتم ولی سریع خودمو جمع کردم🥲امشب هم حدود یک ساعت و نیم بردمش حموم👳🏊‍♀️🏄🛀 و کلی آب بازی و توپ🏀⚽️🥎 بازی کرد الانم گذاشتمش رو پام🛌 دارم تکونش میدم ..
ان شاالله🤲 که امشب و فردا شب و شب های دگر هم ب خوشی و راحتی بگذره و دیگه کلا از سرش بیوفته ✅
شما از تجربه پستونک گرفتنتون بگید شاید چیزی گفتید ک به دردم خورد🙏❤

تصویر
۱۰ پاسخ

منکه خداروشکر اصلا پستونک نگرفت

وای پسرمم خیلی وابستس میترسم اصلا بگیرم ازش پستونکو 😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫

من کلا نه به دخترم نه پسرم پستونک ندا دم ولی خب شیشه استفاده میکردن که اونم دخترم ۵ماهگی ول کرد پسرم رو یکسالونیم بود گرفتم

پس خوبہ پسرم پستونک نگرفت وگرنہ ی مرحلہ سخت دیگہ ھم داشتم😂

وای من ک اصلا نمیتونم فکرشم بکنم ، نصف شب بیدار میشه و دنبال پستونک میگرده اگر ندم بهش دیگه خوابش نمیره

در طول روز نمیخوره

من که با کلی تردید پستونکشو سوراخ کردم بازم خورد
فرداش یه کوچولو بریدم بازم خورد روز بعد بیشتر بریدم بازم خورد هخخخخ
روز چهارم هبچی نموند از پستونک خودش برد انداخت سطل اشغال گفت اه شده دیگه یکبارم ازم نخواست گریه نکرد و خیلی راحت گرفتمش

پسر منم خیلی شدید وابسته پستونک بود تقریبا دو ماه پیش یه شب پستونک گم شد و پیداش نکردم و چون داروخانه نزدیک نبود نگرفتم و یهویی ترک کرد اصلا خیلی راحت
انقد استرس داشتم ولی خداروشکر اصلا اذیت نکرد

پستونک و با قیچی بشکل 7ببر بده بهش بخوره میبینه خراب شده دیگه نمیخوره

بمونه به یادگار..
۱۴۰۴/۸/۱۷

سوال های مرتبط

مامان ❤️آنیسا🩷 مامان ❤️آنیسا🩷 ۲ سالگی
⭕تجربه از پستونک گرفتن آنیسا⭕
.
از روزی که شیشه و شیر رو قطع کردم انیسا بیشتر وابسته پستونکش شد اکثراا تو دهنش بود
یک هفته بود ک هی پستونک رو با دندوناشو میکشید و هوای داخلش خالی میشد هی پستونک میخریدم همین کارو میکرد
تا ی شب قبل اینک بخوابه اخرین پستونکش هم همین بلارو اورد سرش و بهش گفتم دیگ نیست باید همینو بخوری
همونجوری میخورد پستونک رو🤦🏻‍♂️
عصره روز بعد سر پستونک رو یکم قیچی کردم گذاشتم رو میز ناهارخوری یکی دوبار سراغشو گرف گفتم اونجاست برو بردار
دوبار خورد دید پاره‌س پرتش کرد
گفتم خراب شده دیگه برو بنداز سطل اشغال
رف انداخت و اومد کلی تشویقش کردم و خودشم برای خودش دست میزد
موقع خوابش که رسید یکم بهانه‌شو گرفت گفتم خودت انداختیش بیرون که برو بردار چونک میدونست کجا انداخته دیگ نرف سمتش
دیگ بدون پستونک خابید
اما من همون شب رفتم ی پستونک خریدم گذاشتم کنار اگر نصفه شب اذیت شد بدم بهش اما خداروشکر خابید تا صبح
روز بعدم یکم بهانه‌شو گرف گفتم برو بردار از جایی ک انداختی😂دیگ میرف دنبال بازیش
تا اینک دیگ کم کم فراموش کرد و موقع خواب هم بهانه‌شو نمیگیره
از وقتی ک شیشه و شیر رو گرفتم یک هفته گذشت پستونک رو گرفتم...
.
.
برای هیچکدوم اذیت نکرد خداروشکر
سوالی بود درخدمتم🌹