۴ پاسخ

وای عزیزمم خداحفظش کنهه چجوریی گرفتی؟
یدفعه ندادی؟
شیشه میدی؟
میشه راهنماییم کنی خیلی استرس دارم واقعا هنوز نتونسمم از شیر بگرم

منم سه روزه دخترم ازشیرخشک گرفتم واقعا خوشحالم چنان استرسی داشتم ک نگم برات اما راحت بود

اره خیلی خوبه انگاری ادم احساس میکنه دوباره داری برمیگردی به زندگی قبلان ک بچه نداشتی

منم میخوام این ماه دخترمو از شیر بگیرم خیلی خیلی استرس دارم میترسم اذیت شه دخترم چون دخترم خیلی وابستس به شیر مخصوصا شبا موقع خواب

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۱ سالگی
👧دارم دخترم رو از پستونک می‌گیرم…
برای اون یه تیکه از آرامشه، برای من یه تیکه از کودکیش..
امشب شب دومه🥺دختر من خیلی شدید وابسته به پستونکش بود منم خیلی عجیب و یهویی این تصمیم رو گرفتم🙊 ..
اصلا نمیدونم چی شد 🤷‍♀️که تصمیم گرفتم از پستونک بگیرمش
حقیقتا دخترم👧 خیلی داره اذیت میشه مدام گریه😭 خیلی بغلی شده🫂 ولی من 👫و باباش باهاش خیلی بازی🤾🤹‍♂️🚵🤸‍♀️🏋🏊‍♀️🏌‍♀️🏇🏃‍♀️💃 می‌کنیم و سرگرمش میکنیم ک حسابی خسته😓🥱 بشه و موقع خواب😴 سریع بخابه ولی مدام اسمشو میاره و میخادش 🚫
سخت از دخترم برا من خیلی خیلی سخت بود چون با پوست و گوشت و استخونم درکش میکنم که چقد داره اذیت میشه حتی تا حد گریه😭 هم رفتم ولی سریع خودمو جمع کردم🥲امشب هم حدود یک ساعت و نیم بردمش حموم👳🏊‍♀️🏄🛀 و کلی آب بازی و توپ🏀⚽️🥎 بازی کرد الانم گذاشتمش رو پام🛌 دارم تکونش میدم ..
ان شاالله🤲 که امشب و فردا شب و شب های دگر هم ب خوشی و راحتی بگذره و دیگه کلا از سرش بیوفته ✅
شما از تجربه پستونک گرفتنتون بگید شاید چیزی گفتید ک به دردم خورد🙏❤
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ سالگی
سلام به مامانای زیبا 🥰😍🥰
من پسرمو پنج روزه از شیر گرفتم میخوام تجربمو بگم اگه دوس داشتین بخونین شاید به دردتون بخوره ☺️


پسر من الان ۲۳ ماهشه غذا خوب میخورد و وزن و قدش خوبه الحمدالله.
و خیلی درگیر رفلاکسش بودم همیشه طوری که یک ماه هرچیزی که میخورد استفراغ میکرد و حدود دو کیلو وزن از دست داد. حالا من اول رفلاکسشو درمان کردم و مداوم داروهاشو میداد که دیدم کلا قطع شد. پسر من روزی سه چهاربار شیر میخورد و باید با شیر میخوابید و چون شیر مادر میخورد خیلی به من وابسته بود
من پنج روز قبل یعنی دوسنبه صبح بهش شیر کامل دادم بعد همسرم تلخک خریذ و موقع عصر که تایم خوابش بود زدم به سینم . پسرم طبق معمول اومد برای سیر خوردن و دید تلخه یکم لج کرد گریه کرد بعد بیخیال شد ولی تا شب نخوابید چون عادتش بود با شیر بخوابه. شب که شیر خواست بازم تلخک زدم و خیلی عادی دراز کشیدم که بهش شیر بدم وقتی دید تلخه گفت مامان کخ کخ. یعنی بدمزست و همچنان کتار سینم بود و باهاش بازی میکرد ولی نمیخورد ازش .