۳۰ پاسخ

من عاشق تابستونم 😅🥰
غیر از حشرات موذی ش

شما باید الان یه سفر ب خوزستان بیای🥴🤩تا حالا اومدی ؟؟؟؟

نگو که🥲😁 بقول مشیری دلم از نام خزان میلرزد زانکه من زاده ی تابستانممممم😍😍میوه های ب این خوبی داره درس ومشق بچه ها تعطیل اعصاب راحت فقط اگ برقا رو نبرن عالی میشه

اوقد گدیب دونن یالوارمیشام حسابی اچپ لار بویون

مهسا نجسن
منی گهواره مسدود المیشدی
همده گویم ینمشدی تازا دونن گلیرم

پیشدوخ

دقیقا. یاخچی بیز چاتتامیریخ(خوبه سرد و گرم میشه ترک برنمیداریم)
دمای ما ۳۰ درجس خیلی گرمه

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

مگه دماتون چنده؟ بیا اهواز خدمت باشیم 😂 لخت هم بری بیرون میسوزی 🤣

فقط عکس🤣🤣🤣

آره واقعا ر ی دم تو تابستون و هوای گرمش

اره دقیقا منم همین بودم عکسع چی میگه😂😂😂

وای فقط شعر🤣🤣🤣

خخخ
خدا بد زیرشو زیاد کرده🤣🤣🤣

قیز ساباحدان هاوا خنک اولاجاخ

فقط عکس😂😂😂😂

هوای اینجارو نگو اصلا معلوم نیس

فقط عکسه😂

وای مشهد آتیشه آخر هفته بدترم میشه

تهران دا اولسان ندییسن
تقریباً یه هفته پیش تبریز بودم عالیه هوا هر چقدرم گرم باشه از تهران لعنتی خوبه

مهسا جان بهتری خودت؟

جووووووووون به اون عکس خخخخ

مشهد ک جهنمه کاش اذر بیاد هوا خنک میشه

من که همیشه پاهام یخه در عذابم شبا حالم خوبه ولی شوهرم دو دیقه یه بار از خواب بیدار میشه میگه پوووف گرما پختم نمیتونم بخوابم

تو باید بیای شمال در کنار گرما شر شر عرق بریزی که بدونی تابستون یعنی چی🤣🤣🤣

جهنم اتیش

عزیزم حالاشماکوهستانی هستین خنک تره😪😪😪

خوبه که هوا داره باد میوزهخخ

مهسا من روزی صد بار خدا رو شکر میکنم ک تبریز زندگی میکنم هواش عالیه دیگ فوقش یه ماه هوا گرمه اونم قابل تحمله

وای عمیقا برای سگ لرزه زدن تو زمستون دلم تنگ شده

سوال های مرتبط

مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ سالگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم