۴ پاسخ

بچه من کلا دنبال من گریه
دسشویی گریع
اب بخورم گریه
الان ده دقیقه ست میخام گلاب ب روت نوار بهداشتیمو عوض کنم نمیذاره سینمو گرفته ول نمیده 😶

شوهر منم تا جیکش در میاد زود پا میشه میشینه

آخی چه قشنگ ...
حالا باز خوبه همسرت کنارش خوابیده بود
شوهر من که رفته پذیرایی خوابیده من داشتم آشپز خانه کار میکردم طفلی بچم تنها خوابیده بود خودم مدام بهش سر میزدم

آخیییی طفلی خدا حفظش کنه
باید خدا قوت گفت به باباش

سوال های مرتبط

مامان دیان👼 مامان دیان👼 ۱۲ ماهگی
سلام از روزایی که توان ادامه دادن ندارم اما مجبورم سر پا بمونم 💔
شنبه شب دیان رو بردم حموم (یه مدت تو حموم خیلی میترسه و گریه میکنه)شنبه هم زیاد گریه کرد بخاطر همین فوری شستمش و دادمش مادر شوهرم (خونه مادرشوهر بودم)یکم نگذشته بود دیدم مادرشوهرم داد میزنه دیان دیان نمیدونم چطور دراومدم بیرون دیدم بچم کبود و بی حال (مثل غش کردن)اینکه چطور رفتیم بیمارستان و چی شد طولانی و حوصله توضیح ندارم ولی من مردم 😓البته خداروشکر تومسیر اوکی شد ولی همچنان بیحال بود رسیدیم و دیان بستری شد واای که الانم میگم دلم میخواد بمیرم بچم خیلی اذیت شد خدا انقدر خون و آزمایش گرفتن ازش چون از حال هم رفته بود فرستادنش سی تی آنژیو تا خیلی دقیق تر قلبش رو بررسی کنن اینجا خیلی اذیت شد دیان بیهوشی زدن اما رگش خراب بود کل بدنشو سوراخ کردن انقدر گریه کرد هنوزم که هنوزه صداش گرفته انقدر بد ازش رگ گرفتن از همه جای بچم خون اومد راهرو بیمارستان پربود از خون بچم😭ادامه اش👇👇
مامان نویان مامان نویان ۱۲ ماهگی
یعنی الان که نشستم و به دیروز فکر می‌کنم میگم عجب روزی بود🥴
صبحم با گریه پسری شروع شد (چند روزه بهونه گیر شده )تند تند آماده اش کردم با همون گریه و جیغ بردمش بهداشت بماند که برای وزن کردن و معاینه دکتر چه قدررررر اذیت شدیم چه قددررر
واکسن رو که دیگه نگم براتون 🫠🥲
اومدیم خونه ناهار گذاشتم برای خودمون و پسرم همزمان یه بغلم بچه بود و کارامو کردم تا ازش جدا میشدم سرشو میکوبید زمین😑
ناهارمونو خوردیم و بازی میکردیم همسر اومد ناهارشو آماده کردم بیسسست بار صداش کردم بیا غذاتو بخور! دیدم داره میاد سر سفره بلند شدم برم اتاق وسایل نویانو بیارم عوضش کنم که جیغ بچم بلند ش…😑😑
انگشتای بچم با قابلمه داغ سوخت وقتی شوهرم با داد گفت کجایی چرا اینقدر دور خودت میچرخی؟! روانی شدم قشنگ دیگه ظرفیتم تکمیل شده بود هر چی تو دلم بود و نسار خودش و شخصیتش کردم
بچم تا دو ساعت دستاشو تکون میداد و جیغ میکشید سه تا انگشتاش تاول زد
حالا به همه این داستانا پریود شدن بی موقع منم اضافه کنین🥴
ولی من همچنان از رو نرفتم پرو پرو غروب دیدم نویان میان وعده نداره بساط کیک رو براه کردم 🫠بماند که وسطاش سه بار لج کرد و یه بار پی پی و منو به …خوردن انداخت
از ضربه خودناش نمیگم از خراب کاری هاش نمیگم که باعث شد برای اولین بار خودمو بزنم از دستش ، اینم نمیگم تا وقتی که بخوابه همینجوری نق میزد

هوووف عجب روزی بود واقعا
قدر خودتونو بدونید مامانا ما خیلی قوی هستیم💪

#درد دل‌(غرغرهای مادرانه )