۳ پاسخ

بسلامتی
منم دوس دارم طبیعی زایمان شم بنظرت میتونم دردش جوری هس طاقت بیارم؟،

مبارکههه عزیز دلم🥹🎀

اگه برگردی دوباره طبیعی میاری ؟!

سوال های مرتبط

مامان مهیار🤎 مامان مهیار🤎 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۶ ماهگی
مامان نیکی✨️🐣 مامان نیکی✨️🐣 ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁
مامان آیهان🩵✨ مامان آیهان🩵✨ روزهای ابتدایی تولد
پارت ۲

خلاصه من تا نصف شب دیدم هیچ خبری نیست و خوابیدم صبح ساعت ۱۰ صبح با انقباض های منظم ( هر شش دقیقه انقباض و درد کم) بیدار شدم
تایم گرفتم یه مدت دیدم کاملا منظمه و و دردش جوری بود که نمیذاشت بخوابم ولی میتونستم کارامو انجام بدم و بچرخم و ورزش کنم
گفتم دیگه حتما تا شب به دنیا میاد دوش گرفتم شیو کردم و ورزش میکردم و کارای خونه هم کم و بیش انجام میدادم
تا عصر دردام زیاد تر شد
هی منظم میشد هی نامنظم
دیگه شب ساعتای ۹ دردام خیلی خیلی زیاد بود ولی بازم تایمش کمتر نشده بود
یه موقع هر ده دقیقه میگرفت
باز میومد هر ۶ دقیقه میگرفت
منم میخواستم هر ۴ دقیقه که شد برم بیمارستان
دردا شدید بود اما هرچی منتظر بودم هر ۴ دقیقه نمیشد
منم از شدت بیخوابی داشتم میمردم دمنوش خورده بودم ورزش کرده بودم توی دردا کلی پیاده روی کرده بودم حمام اب داغ و همه ی این کارا
به مامانم و همسرم گفتم شما بخوابین من اگر دردام زیاد شد بیدارتون میکنم بریم بیمارستان ( درد هام شدید بود لکه بینی داشتم همچنان و کمی ترشح موکوسی)
تا خود صبح از درد زمینو گاز میزدم
گریه میکردم رو توپ ورزش میکردم اما فاصله درد هام کم نمیشد همون ۶ دقیقه مونده بود
صبح ساعت ۷ بود مامانم بیدارشد گفت بیشتر از این صبر نمیکنیم و بریم بیمارستان