سلام تجربه زایمان طبیعی
#پارت یک#
شنبه ۲۲شهریور بود که از سر شب یه سری درد های منظم داشتم ولی خوب میدونستم که درد زایمان نیست چون بارداری چهارمم بود شب شوهرم شب کار بود تا صبح هی نیم ساعت یه بار پیاده روی کردم دیگه خوابیدم تا صبح ساعت هشت و نیم بیدار شدم یهو احساس کردم که خیس شدم رفتم دستشویی دیدم کلی ترشح ازم اومد خیلی زیاد خواهرم خونه بود بهش گفتم گفت کیسه ابته منم زنگ زدم شوهرم ده دقیقه بعد رسید خونه منم همه چیزم اماده بود رفتم بیمارستان آرمان و معاینه شدم

۱ پاسخ

بسلامتی عزیزم
مبارک باشه🥰
چند هفته بودی

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک
بهترين زمان نزديكی پس از زايمان طبيعی
بهترین زمان نزدیکی بعد از زایمان طبیعی + توصیه پزشکان
خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال

سوال های مرتبط

مامان جوجه 💙 مامان جوجه 💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت یک
ساعت ۸ صبح از درد زیر شکماز خواب بیدار شدم ولی زیاد شدید نبود رفتم بیرون تا ظهر کار داشتم بیرون هیچی درد نداشتم وقتی رسیدم خونه دیدم ترشح موکسی دارم با ترشح قهوه ای دردام قطع شد تا ساعت ۹ شب که دردا پریودی و انقباضات اومد سراغم تقریبا تا ساعت ۲و نیم شب درد کشیدم منظم بود ولی زیاد نه
رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یه فینگری گفت باید نوار قلب بگیریم ازت
مشاهده ۱ پاسخ
مامان همتا،یزدان مامان همتا،یزدان ۴ ماهگی
پارت دوم زایمان
امدم خونه کمی درد داشتم نهار خوردم شیاف گل مغربی گذاشتم خوابیدم تا ساعت چهار بعدظهر بعد بلند شدم یکم کار خونه بعد رفتم حیاط پیاده روی تا یک ساعت بعد حمام کردم دردم بود ولی خیلی کم از حموم امد تو خونه ورزش کردم چون از 36هفته ورزش می کردم یکم استراحت کردم دوباره باز یک ساعت پیاده روی خاصه به شوهر گفتم بیا برام کباب درست کن که خیلی لازم برام می خواهم برم زایشگاه کباب باز درد خوردم دردم هر نیم ساعت بود من در حال پیاده روی ،،،
مشاهده ۰ پاسخ
مامان ماهلین مامان ماهلین ۶ ماهگی
سلام خانما منم اومدم از تجربه زایمان طبیعیم بگم
پارت ۱
تقریبا ساعت ۵ ظهر بود کمرم درد گرفت که دردش خیلی کم بود میگفتم درد کاذب ولی ادامه دار بود تا روز بعد صبح که دوش گرفتم درد کاملا قطع شد وعصر ب دلیل اینکه بچه تکون خوردناش کم شده بود رفتم زایشگاه
ونوار قلب ومعاینه شدم گفتن ۲سانت باز هستی
بعد ی ساعت دوباره معاینه تحریکی شدم گفتن که دوسانت ونیم باز هستی برو پیاده روی کن ی ساعت دیگه بیا بستریت کنیم برای زایمان رفتم پیاده روی کردم نیم ساعتی ورفتم خونه وبعد ۳ ساعت برگشتم بیمارستان که دوباره معاینه کردم همون دوسانت ونیم بودم گفتن پس صبح بیا نوار قلب بگیریم صبح هم رفتم که دردم خیلی کم بود معاینه شدم باز همون دوسانت ونیم بودم رفتم دوباره ی ساعت پیاده روی کردم ومعاینه کردن ۳ونیم سانت بودم ب گفته ماما وبخاطر اینکه کیسه اب دور جنین زیاد بستری شدم
مشاهده ۳ پاسخ
مامان کنجد💓 مامان کنجد💓 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۳۸ هفته بودم نه ورزش درست و حسابی انجام داده بودم نه کلاس بارداری شرکت کرده ام قرار بود مثلا امروز سزارین کنم که دخترم عجله داشت ،شب به شوهرم گفتم آمپول بزنیم درمانگاه نزدیک خونمون دیگه پیاده رفتیم و برگشتیم شاید نیم ساعت طول کشید ،من اونشب کلا استرس سزارین داشتم و ذهنم مشغول بود خوابم نمی گرفت حدود ساعت سه یکم درد اوایل پریودی داشتم که با خودم گفتم ماه درده چیز خاصی نیست نیم ساعت دیگه بازم درد داشتم ولی اهمیت ندادم گرفتم خوابیدم صبح ساعت شیش حس کردم یکم مرطوبم بلند شدم رفتم دستشویی یه آب گرم و شفاف ازم خارج شد بعد هم ررگه های خونی (صورتی) دیگه ترسیدم همسرمو بیدار کردم گفتم عجله نکنم درد امو بکشم بعد برم بیمارستان که دیدم آبریزش داره بیشتر میشه برا همین یه دوش سرپایی گرفتم دو تا تخم مرغ پخته هم خوردم برا اینکه جون داشته باشم و رفتم بیمارستان، معاینه شدم ساعت هشت صبح ،اصلا باز نبودم ولی برا کیسه آب بستری شدم
مشاهده ۵ پاسخ
مامان امیر سام🌛🩵 مامان امیر سام🌛🩵 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱ تجربه زایمان طبیعی❤️

من شنبه وقت دکتر داشتم رفتم دکتر معاینه کرد گفت ۲ سانتی
بهم نامه داد ک هروقت دردم گرفت برم بیمارستات تا زنگ بزنن دکترمم بیاد
بعد شب رفتم پیاده روی و ۴۵ دقیقه پیاده روی داشتم توی پیاده روی هر ۵ دقیقه ۲۰ یا۳۰ ثانیه میگرفت ول میکرد
دقیقا مثل کمر درد و دل درد پریود یکم شدید تر
ولی خب قابل تحمل بود و اصلا جوری نبود ک نشه تحمل کرد
شب اومدم خونه شیاف گل مغربی گذاشتم و خوابیدم
بعد صبح ساعت ۹ بیدار شدم دیگه یکم حرکات نی نی رو زیر نظر گرفتم دیدم اوکیه
ضبحونه خوردم. طرفای ساعت ۱۲ بود رفتم دستشویی ترشح خونی ابکی ازم اومد
واسه ماما همراهم فرستادم گفتش ک نوار بزار ی ساعت صبرکن ببین بازم میاد یا نه بعد توی نوار ام لکه لکه بود خونی ولی زرد ام بود دیگه ماما همراهم گفت برو بیمارستان چک بشی
دیگه حموم رفتم اماده شدم رفتم بیمارستان
مشاهده ۹ پاسخ
مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
تجربه زایمان
من ۳۸هفته ۲روز بودم که رفتم نونوایی نون بگیرم و برگشتم خونه حس کردم دارم خیس میشم شلوارمو در آوردم یکم راه رفتم و سرفه کردم که دیدم آبریزش دارم ولی زیاد نبود انگار سوراخ شده بود کیسه آبم بعد زنگ زدم به ماما گفت برو بیمارستان معاینه شد اگه ۴سانت بودی زنگ بزن بیام بعد دیگه رفتم بیمارستان که معاینه شدم گفت یه سانت هستی و بستریم کردن و آمپول فشار زدن بهم تا ساعت ۶سه سانت شدم و همه میگفتن پیش وی نداره باید بره سزارین بشه گفتم زنگ بزنین به مامام بیاد که زنگ زدن و اومد و تا ساعت ۹بودم دیدم مدفوعم میگیره رفتم دستشویی یکم زور زدم احساس کردم سر بچم اومده پایین بهش گفتم اومد داخل و کمکم کرد
مشاهده ۱ پاسخ
مامان نورا سادات🩷 مامان نورا سادات🩷 ۶ ماهگی
خب بالاخره تونستم گوشی بگیرم دستم و بیام از تجربه زایمانم براتون بگم
من جمعه 22 فروردین صبح زود رفتم کوه پیاده روی برا باژ شدن دهانه رحمم حدود یک ساعت و نیم هم راه رفتم دیگه اومدم خونه و خوابیدم غروب دوباره با شوهرم رفتیم خیابون یکم راه بریم
ده دقیقه بود راه افتاده بودیم که حس کردم یه ترشح تقریبا زیادی ازم اومد اولش توجه نکردم بهش دوباره راه رفتیم هی میومد به شوهرم گفتم این کیسه آبه بپر ماشینو بیار که بچه داره میاد😁 ساعت 8 شب بود
اومدیم خونه و لباسامو عوض کردم یه پد بزرگ گذاشتم نمازمو خوندم ساک زایمانمو چک کردم و راه افتادیم به سمت بیمارستان تا برسیم بیمارستان ساعت یک ربع به نه شده بود
مشاهده ۸ پاسخ
مامان delvin مامان delvin ۶ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین1

ساعت سه شب خواب بودم که حس کردم ببخشید آب خیلی ازم خارج میشه بلند شدم رفتم دستشویی خودم تمیز کردم باز گرفتم خابیدم ولی همش مواظب بودم که باز هم همینجوری میشم یا نه، که به دو دقه نکشید باز آب ازم خارج میشد یه لحظه ترسیدم رفتم دستشویی باز دیدم یه لکه های خون هم داخلشه گفتم دیگه وقت زایمانمه، چون من دهم نوبت عمل داشتم هشتم اینجوری شدم،، سریع دوش گرفتم و اماده شدم شوهرم بیدار کردم ساعت چهار و نیم بود دیگه وسایل گذاشتیم تو ماشین رفتیم
من از تو ماشین دردم شروع شد چند دقیقه یه بار شکمم درد میگرفت و ول میکرد خیلی ترسیدم که طبیعی دنیا بیاد راهم تا دکترم خیلی دور بود نزدیک سه ساعت راه بود شوهرم خیلی تند میرفت تا سریعتر برسیم رفتم گفت دوسانت باز شدی ولی چون سزارینی هستی باید واسه عمل اماده بشی دیگه آماده شدم کمکم کردن با شوهرم اینا هم خدافظی زدم ساعت نه رفتم اتاق عمل ساعت یازده و ربع بود بنظرم اومدم بیرون
مشاهده ۷ پاسخ
مامان آیلی مامان آیلی ۶ ماهگی
حدود ساعت ۶ عصر بود که احساس انقباضات و یکم درد کمر داشتم تایم گرفتم هر ۵ دقیقه یک بار بود شوهرم رو فرستادم سرکار و خودم رفتم خونه مامانم دردام کم کم بیشتر شد و تو خونه مامانم موندم تا شوهرم اومد و ساعت ۱۲ شب رفتم بیمارستاندکتر معاینه کرد گفت ۲ سانت هستم برم خونه تا صب و زمانی که دردام به هر ۳ دقیقه یک بار رسید بیام و دهانه رحمم ۳ بشه تا بتونن بستری کننمنم برگشتم و تا ۵ صب راه رفتم تو خونه دردام زیاد شد و به ۳ دقیقه رسید و ساعت ۵ صب رفتم بار معاینه شدم گفت هنوز ۲ سانتم
مشاهده ۲ پاسخ
مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 ۱ ماهگی
بعضیا خواستین از تجربه زایمانم بگم که طبیعی بود من زود زایمان کردم سی و شش هفته سه روز بودم سه روز توی خونه هی شکمم سفت میشد حالت انقباض مثلاً سه شنبه بود قرار بود چهارشنبه هفته بعد برم دکتر هنوز معاینه لگنی بشم بعد از دو روز درد توی خونه دیدم بدتر شد صبح ساعت شش صبح انقباض هر ده دقیقه داشتم تا رسیدم بیمارستان شده بود هر شش هفت دقیقه اونجا معاینه کردن دکترم هم اومد گفت یه سانت دهانه رحم باز شده برو خونه اگه درد داشتی نزدیک تر شد بیا منو ساعت هشت فرستادن خونه تا ظهر دیدم دردام بدتر شد باز رفتم بیمارستان بخاطر انقباض شدید بستری شدم با همون یه سانت چون اصلا زیر سه سانت بستری نمیکنن من انقباض شدید داشتم بستری شدم تا شب همونجا همش ورزش میکردم همه کار میکردم زودتر زایمان کنم اصلا انگار نه انگار حتی معاینه تحریکی هم میکردن بازم دهانه رحم باز نمیشد بچه هم اومده بود پایین لگن تنگ بود خیلی سختم بود
مشاهده ۳ پاسخ
مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
سلام
تجربه زایمان طبیعی
5/8/1404
صبح که از خواب بیدار شدم حالت تهوع داشتم
پاشدم صبحونه آماده کردم خوردم و با مامانم رفتیم پیاده روی ،یکم که پیاده روی کردم زیر دلم و کمرم خیلی ریز درد میکرد مثل روزای قبل که پیاده میرفتم و درد داشتم زیاد به دردت توجه نمی‌کردم تا یه نیم ساعت که پیاده روی کردم دل درد وکمر دردم بیشتر شده بود وقتی به مامانم گفتم گفت بریم بیمارستان یه nstبدیم پیاده تا بیمارستان رفتیم و nstدادیم و گفتن که اره دردش درد زایمان باید بستری بشه منم چون بیمارستان خصوصی می خواستم برم رضایت دادم و رفتیم خونه ،وسیله های خودم نی نی آماده کردیم وحمام کردم تا ساعت دو بعداز ظهر رفتیم بیمارستان اونجا هم nstگرفتن و پرونده تشکیل دادیم و بستری شدم
مشاهده ۱ پاسخ
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۴ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مشاهده ۱ پاسخ
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مشاهده ۰ پاسخ
مامان نورا💫 مامان نورا💫 ۵ ماهگی
تجربه زایمان
قسمت دوم
فرداش رفتم سونوگرافی گف حال جمین خوبه و دردا و خونریزی نشانه شروع زایمانه
واسه اینکه مطمئنم بشم چقد تا زایمان مونده رفتم آن اس تی
معاینه کرد گفت دوسانتی
اومدم خونه دوباره ورزش و پیاده روی
خونرو جارو و طی حموم رفتم و لاک زدم
آخر شبم رابطه داشتم
شوهرم شب کار بود رفت سر کار منم خوابیدم
حدود ساعت ۳.۳۰ بود یه درد عجیبی گرفتم
پاشدم برم دستشویی دیدم شرتم خیس شد
بعد فهمیدم کیسه آبم پاره شده
چون تا بیمارستان یه ساعت راه داشتم
زنگ زدم شوهرم و مامانم و راه افتادیم...
مم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان رقیه مامان رقیه ۱ ماهگی
سلام سلام.
بالاخره زایمان کردم و گذشت.
دختر نازم ۳۷ هفته تمام دنیا اومد. روز سه شنبه ۱۸ شهریور از صبح که بیدار شدم احساس درد داشتم. ترشحات خونی هم شروع شده بود. یک لحظه به اینکه نزدیک زایمان باشه شک کردم برا همین زنگ زدم به ماماهمراهم و باهاشون صحبت کردم. ساعت ده قرار بود برای معاینه برم پیششون. وقتی رسیدم و معاینه کرد گفت دوسانت و نیم باز شده و دهانه رحم نرم هست. یکساعت پیاده روی و مجدد معاینه که همون مقدار بود، شیاف گل مغربی دوتا گذاشت و اومدم خونه. از ساعت ۱۲ ظهر انقباضات شروع شد و منم ورزشامو انجام میدادم. انقباضات اوایل هر ۲۰ دقیقه بود بعد به ۱۳ دقیقه یکبار رسید. ساعت سه و نیم گیج خواب شدم و خوابم برد. تو خواب هم انقباض داشتم ولی نای چشم باز کردن نداشتم.
مشاهده ۳ پاسخ