۵ پاسخ

عزیزم گاهی هورمون ها بعد از ازدواج و بارداری تغییر میکنه ولی طبق صحبت هایی که شما کردید این خانم حسادت داره و مغرور شده و دلش میخواد فقط خودش آرامش داشته باشه و دیگران رو پر تنش کنه منم جاریم اینطوری بود پیش من کلی گله و شکایت میکرد از زندگیش و شوهرش از طرفی میرفت استوری عاشقانه میزاشت و شوهرش واسش طلا میخرید اینا مریضن مریض روحی و روانی به یه جایی از زندگی که میرسی مجبوری الک کنی آدم های اطرافت رو ، باید آدم های سمی زندگیت رو حذف کنی اصلا دیگه بهش زنگ نزن یا بهت زنگ زد زود قطعش کن آمار بهش نده اصلا ازش نظر نخواه مگه فقط اون باردار؟
بعدش والا یه جاهایی اونقدر سیسمونی ارزون و با کیفیت میدن که با ۳۰ تومن جمع میشه

دیگه حسودی از این بالاتر
سعی کن از این مدل ادما خودتو شوهرتو بچتو دور کنی
بعضیا همینن هر چی داشته باشن مینالن یا خوشیارو میگن سخته که چشم نخورن و کسی هیچی ندونه
ولی یکی هم به همون چیزا میخواد برسه حسادت میکنن
منم دورم بوده از این ادما که گذاشتم کنار
فقط رابطتو کم کن و کلا بزارش کنار وقتی کسی انرژیه منفی داره از خودت دورش کن

فقط میتونم بهت بگم ازش دوری کن و رابطه‌اتو باهاش قطع کن همین

کلا با خودش درگیری داره تو زیاد جدیش نگیر از زندگی خودت و همسرت و نی نی لذت ببر

وقتی تازه حامله بودا یا تازه زایمان کرده از حسش و حالش پرسیدم الان هم وقتی یکسالشه ازش میپرسم تو همه این موقعیتا فقط سختی و تلخیشو گفته
مثلا سر خرید سیسمونی هی گفت گرونه فلانه درحالیکه هم خودش و همسرش شاغلن(از قیمتای بیرون خبر دارم)ولی اینطوری که بهم میگه انگار اصلا نمیشه خرید و فقط انرژی منفی میده من ازش پرسیدم چیا بخرم کلا چیزی بهم نگفت بخر فقط گفت نخر😂 بچه لخت که نمیمونه وسیله نیاز داره خوب حتی سر بچشم گفتم تا الان چطور بوده میگه سختتتتتت کل ززندگی و ارامشتو تحت تاثیر میزاره و فلان من میدونم سختع ولی اصلااااا لحظه خوشی نداره؟اصلا از بچه داری لذت نبردی از حس مادری ؟واقعا چرا هر دفعه ته دلمو خالی میکنه
سر زایمانشم جلو خواهر شوهر یطوری میگفت که سخت بود ولی شیرین
و وقتی خواهرشوهر بهم کفت که چقدر وحشت ناک بود جلو اون کفت اینطوری نگو میترسع بعدکه خواهرشوهر رفت باز خودش ته دلمو خالی کرد
یا سر خرید سیسمونی من خودم به عینه شاهد بودم که خالم همه چیززررر خرید خودم خالم بهم گفت که رسما دارن منو میدوشن
ولی اون یطوری رفتار میکردن انکار خودشون همه خرجارو دادن و خیلیم سخت بوده
سر حامله شده اون من تا فهمیدم بهش زنگ زدم و خوشحالی کردم بعد برگشت بهم گفت وای توهم فهمیدی 😐اصلا انتظار همچین حرفی نداشتم واقعا بعد من ساده کلی توصیه بهش میکردم که فلان کن بیسار کن
وقتی هم اون فهمید که من حاملم بعد دوماه یه پیام بهم داد
واقعا نمیتونم درکش کنم این رفتارا برای چیه
به بچه شیر میداد گفتن اره تعریف این شیشه شیرارو خیلی شنیدم
گفت اره اینا منم راضیم خواستی از اینا بگیر و لحن و رفتارش خیلی متفاوت بود
کلا از وقتی ازدواج کرد متفاوت رفتار میکرد
منم نمیتونم تحلیل کنم دقیق برای چیه این رفتارا

سوال های مرتبط

مامان فسقل مامان فسقل هفته پانزدهم بارداری