۶ پاسخ

پسره منم تقریبا همینطوره یه چیزی میخواد با داد میگه یا با تندی و بیشتر عصبی میشه شوهره منم میگه چجور اینو ببریم آزمایش بده این که نمیزاره منم خودم از مولتی و آهن بچه کوچیکم بهش میدم

ببخشيد يعني شما بيمه ندارين ؟ خودت يه پس انداز درحد دكتر بچه ات نداري؟
بچه اگر كم خوني داشته يا مشكل ديگه بايد اول اون مشكلش حل بشه تا اشتها داشته باشه يا نه؟ خودت فكر كنم موقعي كه ميل به غذا نداري يكي بزور بهت گوشت بده احيا بده ميتوني بخوري؟

با یه روانشناس کودک تلفنی صحبت کن بچه عای اللن اکثر اینجورن نمیدونم چرا

عزیز اول چکاب ببر دوم روانشناس کودک
ولی احتمالا پرخاشگریشبخاطر چیز دیگس باید بررسی بشه

خب خودت ببر دکتر .چرا منتظر اونی؟؟

گاهی وقتا خودت مولتی و آهن بده

سوال های مرتبط

مامان رادین و دلوین❤ مامان رادین و دلوین❤ ۵ سالگی
سلام مامانا یه مسئله نمیدونم من زیاد حساسم یا بقیه بیخیال جاری من یه دختر داشت خانواده شوهر به شدت پسر دوست هستن بنده خدا دومی رو میخاست باردار بشه چن ماه زیرنظر دکتر دارو و آمپول مصرف کرد یه دوره هم زیرنظر طب سنتی کل غذاهاشون طبع گرم جوری ک بجای آب گلاب میخوردن باردار شد وقتی رفت سونو فهمید دختره میخاستن سکته کنن الان دخترش 5سالشه بازم داره میره بهش گفتم ریسک نکن برو تعیین جنسیت الان تقریبا دوسال و نیم دارن میرم هرسری کلی آمپول خارجی کلی هزینه میگه هرچی آزمایش میگیرن اصلا شوهرم اسپرم پسر نداره با بدبختی 5 تا جنین پسر تشکیل دادن انتفال دادن ولی هیچکدوم نگرفت دوباره شروع کردن دارن میرن من خودم خیلی از اینچیزا میترسم بهش گفتم بخدا دارید خیلی تو کار خدا دخالت میکنید اگ خدا میخاست حتما دومی پسر میشد من میترسم از اینهمه اصرار و ادامه شما بودین بازم میرفتین ؟تا الان شاید حدود 400 هم هزینه کردن من خودم معتقدم هرچی خدا بخاد چیزی رو نباید به زور خاست
مامان مانلی مامان مانلی ۵ سالگی
سلام مامانا میشه لطفا راهنماییم کنید
من خواهر بزرگم مریض هست عمل مغز انجام داده و‌ ناتوانی داره یه پسر ۷ ساله هم داره بخاطر همین کلا با پدر و مادرم زندگی میکنن هر دوشون ، منم خودم یه شهر دیگه زندگی میکنم اومدم خونه بابام اینا که کارهای دندون درست کردن دخترم و چکاب هتی سالیانه چشمش و ... رو انجام بدم بخطر همین یکم موندنم طولانی شد این پسر خواهرم خیلی دروغ میگه و بی تربیت هست و روی دخترم هم تاثیر گذاشته حالا جدای از اون امشب یه چیزی فهمیدم که خیلی اعصابم بهم ریخت ، دخترم شلوارشو کشیده پایین و پسر خالش خصوصیش رو‌دیده و حتی دخترم بهم گفت آرو دست گذاشت روش خیلی عصبیم با اینکه آنقدر مواظبشون بودم وقت بازی کردن و... و لحظه ای هم تنهامون نزاشتم با هم توی یه لحظه آخر این اتفاق افتاده حالا مثل خر به گل موندم که چرا اینجوری شد و اینکه حالا باید چیکار کنم و چه واکنشی داشته باشم، و اینکه چون این بچه خواهرمو مامان و بابام بزرگ کردن و خرج و مخارجش و همه کارهاش رو اینا میکنن روش حساسن ،ولی خیلی بد بار اومده اصلا موندم بخدا روح و روانم بهم ریخته بخدا بخاطر اینکه این با بابام اینا زندگی میکنه من بخطر دخترم حدود ۱۰ ماه اصلا پا خونه بابام اینا نزاشتم بد جونوریه کثافت حالا چیکار کنم 😥