۱۴ پاسخ

دقیقامنم مثل توهستم ولی این روزادردای زیادی دارم تحمل میکنم

من که خسته م هر لحظه ارزو درد دارم

من ک از خدامه زودتر برسم به تاریخ زایمان🫠

فعلا درد پا لگن کمر ذوقی نذاشته

من هرچی هفته هام میگذره از یه طرف میگم فقط بدنیا ببینمش بعد میگم دلم برای لگد ردناش تنگ میشه😄

الهی سالم بغل بگیریش 😍😍🩷

من همش ترس از زایمان دارم
میگم انشالله صحیح سالم بزارنش توبغلم🥺

من هر چی نزدیکتر میشم ،هم ذوق دارم ،هم استرس اینکه نتونم از پسش بربیام
هی میگم من چطوری میخام از یه بچه کوچیک ک هیچی ازش بلد نیستم مراقبت کنم ،اگه نتونم چی🥲

من میترسم از درد زایمان برا همین استرسم غالب شده به ذوق و شوق دیدنش🥲

دقیقا هرچقدر نزدیک تر میشم به زایمانم شوقم برای دیدنش بیشتر میشه یه حس عجیبی دارم تا بهش فکر میکنم چشمام اشکی میشه الهی شکر

ترس از زایمان و اینکه نتونم خوب رسیدگی کنم بهش. 😢

من خدا شوهرمو لعنت کنه ک هیچ ذوق شوقی نذاشته واسم همش ترس استرس فکرو خیال دارم
چند روز دیگم بچم بدنیا میاد💔😔
انشالله خدا بچتو برات حفظ کنه توروخدا منم دعا کنید بچمو نگیره

منکه هرچی جلوترمیره استرسم بیشترمیشه استرس و ترس اززایمان ندارم فقط اینکه سالم بدنیابیاد🥹

نمیدونم چرا من خنثی ام پس😞
فقط استرس دارم
نمیتونم درک کنم مادر شدن رو 😢

سوال های مرتبط