۱۴ پاسخ

الهی مبارک باشه قدمش پر از خیر و برکت

عزیزم مبارکت باشه 😍
کجا عمل کردی

سلام عزیزم الهی قدمش پر خیر و برکت باشه واستون 😍🥹

مبارکه عزیزم قدمش پر خیر و برکت باشه کدوم دکتر بودین راضی بودین؟ چقدر هزینه عمل و بیمارستان شد؟

مبارکه عزیزم منم بچم بندناف ی دور گردنشه گفته هفته ای دوبار برم ان اس تی دعاکن منم بچم سالم بغل کنم😍
سزارین اجباری شدی؟

بسلامتی عزیزم یه سوال چرا جدیدا همه nstها مشکل دارن همه و دارن سریع عمل میکنن

به منم امروزگفتن باید بری ان س تی انجام بدی فشارم 15بود

عزیزم آمپول ریه زده بودی؟

سلام من ۳۵ هفته ۱ روز سنو دادم گفتن دو نیم کلیوعه دکتر ندارم بهداشت میرم یعنی لازمه منم انجام بدم تازه دکتر سنو گرافی گفت بچه ریزست 🥺🥺🥺🥺

خداروشکر عزیزم مبارکا باشه🥰🥰

مبارک باشه عزیزم😍

عزیزم خداروشکر ،قدم نی نیت هم مبارک باشه ،وزنش موقع تولد چقدر بود

عزیزم مگه وزن بچه ات چقدربوده

الهی شکر که اقا پسری الان کنارته
تبریک میگم الناز جون😍
کدوم دکتر عملت کرد؟

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۱ ماهگی
تجربه سزارین پارت پنجم
بعد از این که به هوش اومدم و تونستم خیلی ناواضح حرف بزنم سراغ پمپ درد را گرفتم که متوجه شدم شوهرم یادش رفته بگه پمپ درد میخام. کلی گریه و التماس کردم. گفتم درد دارم و توروخدا پمپ درد واسم بزارید ولی گفتن پزشک بیهوشی رفته و دیگه نمیتونیم.😑

با درد زیاد منتقل شدم بخش. چون قبل از سزارین هپارین میزدم خونریزیم زیاد بود. و مرتب ماساژ رحم انجام میدادند. دوبار داخل ریکاوری- یکبار حین تحویل از اتاق عمل به بخش - چهار بار مامای بخش - فردای عمل هم یکبار دکترم.
بدون پمپ درد واقعاً دردش غیر قابل تحمل بود. از چیزی که تصور میکردم طولانی تر و شدیدتر بود. و برای مسکن فقط شیاف و 1cc آپوتل بهم زدند.😑 درصورتی که بیمارستان دولتی شهرمون همون اول که بیمار از اتاق عمل وارد بخش میشه پتدین به بیمار میزنند. ولی خصوصی فقط پمپ درد داشت که شوهرم یادش رفته بود به پذیرش اتاق عمل بگه و رضایت بده. با هر بار ماساژ رحم من داد و بیداد میکردم و التماس میکردم که بسه دیگه.برای این که دست ماما را نگیرم مادر شوهرم دوتا دستام را محکم می‌گرفت و ماما ماساژ رحمی انجام میداد و من جیغ میزدم😭... برای من مثل شکنجه بود.
مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۱ ماهگی
سلام مامانای عزیزم منم دو روز پیش زایمان کردم و اومدم از تجربه ام بگم براتون از حدود ۳۶ هفته دردهای گاه و بیگاه و نامنظم داشتم زایمان قبلیم طبیعی بود و این دفعه هم تصمیم خودم برای طبیعی.
تو این یه هفته آخر دردا بیشتر شد ولی نامنظم.
۳۸ هفته و ۶ روز با ان تی بودم که ساعت ۲ و نیم شب دردام شروع شد خب چون اولش بود گفتم اگه ادامه دار شد برم دکتر چون تقریبا شبها یک ساعتی درد داشتم ساعت ۴ همسرم رو بیدار کردم و بچه ام رو سپردم به مامانم و رفتیم بیمارستان مادران.حدود ۵۰ دقیقه من رو معطل کردن و گفتن که مریض اورژانسی کیسه آب پاره داریم به من توجهی نمیکردن گفتم خب من هم درد دارم ولی هی واکنشی نداشتن بعد از ۵۰ دقیقه که از حضورم میگذشت تو بیمارستان تازه صدام کردن برای معاینه
گفتن ۷ سانتی چرا اینقدر دیر اومدی و من بهشون گفتم که والا ۵۰ دقیقه است بیرون نشستم فقط.
خلاصه با عجله و هول هولی کارای اولیه رو کردن و من رو فرستادن اتاق زایمان. از شانس دکترمم اشتباها رفته بود یه بیمارستان دیگه و نرسیده بود و به خاطر این که دکتر برسه نمیذاشتن من تکون بخورم و طاق باز خوابیده بودم و ان اس تی بهم وصل کردم.خیلی احساس دسشویی داشتم ولی اجازه ندادن که برم خلاصه دکتر بیست دقیقه به ۷ رسید و اول کیسه آب رو پاره کرد که متاسفانه مکونیوم دفع کرده بود ولی دکتر گفت تا ۱۰ دقیقه دیگه زایمان میکنی برای همین سزارین نمیبرم تا این جای کار دردا خوب بود یعنی قابل تحمل بود و هر ده دقیقه ولی وقتی فول شدم و سر بچه اومد پایین دیگه نمیشد تحمل کنم و فقط جیغ میزدم که این مرحله شاید حداکثر ۵ دقیقه طول کشید دیگه بعد از اون تمام دردها تموم شد و حس خوبی بود امیدوارم که خدا به همه کسایی که دوست دارن طعم مادر شدن رو بچشونه
مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۶ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 ۶ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲
رسیدم بیمارستان ازم nst گرفتن گفتن هم انقباضات زیاده هم ضربان قلب بچه بالاس باید همین الان بستری شی سزارین اورژانسی شی منم گفتم پس به دکترم زنگ برنید بیاد
به دکترم زنگ زدن تهران نبود منم گفتم فردا عمل کنید میخوام دکتر خودم باشه بهم گفتن انگار متوجه نیستی ضربان قلب بچه بالاس
خلاصه قبول کردم دکتر بخش منو عمل کنه دکتر خوبی بود خدابی اما از شانس من دکتر خودم نبود تازه به دکترم ۹ تومن هم زیر میزی دده بودم که اینجوری شد
خلاقه کفتن حاضر شو برای امل ساعت ۷ صبح بود گان و این چیزا پوشیدم نوبت سوند زدن شد من شنیده بودم درد داره خیلی میترسیدم بهشون گفتم تو اتاق عمل بعد بی حسی بزنید گفتن همشون مردن خلاصه من راضی شدم سوند برام وصل کنن
پرستاره گفت خودتو شل بگیر نفس عمیق بکش درد نداره منم همین کارو کردم کلا ۱۰ ثانیه طول کشید دردش هم قابل تحمل بود اونجوری که فکر میکردم نبود
من فیلمبردار واسه اتاق عمل و دیزاین اتاق vip داشتم که بخاطر اورژانسی شدن نتونستم انجام بدم خیلی ضد حال خوردم
خلاصه منو بردن اتاق عمل ا
مامان باران🩷 ماهان💙 مامان باران🩷 ماهان💙 ۵ ماهگی