۱۱ پاسخ

تنها نذارش عزیزم یا بیدار شد با خودت ببرش یا یه روز دیگه همسرت بود بذار پیشش برو

چه حرفا میزنی . تنها نزار بیدار کن با خودت ببر

وای چجور ب ذهنت رسید تنهاش بزاری اگریهو بیدارشه میترسه حالا از هرچیزی که بگذره

اصلا تنها نذار بیدارش کن ببرش

بزار بیداربشه ببرش باخودت

تنها نذار بچرو گناه داره حالا یه روز دیگه برو ارایشگاه خطر داره بچه تنها باشه

نه اصلا تنهاش نذار
همسرت اومد خونه بده نگهش داره
اگه هم نمیتونی همراه خودت ببرش

نمیترسی ؟!!!!میدونی چقدر خطر بچه ۴ساله تنهارو تهدید میکنه ؟بره بالکن؟بره بالا چارپایه؟گاز روشن کنه!بره توکمد !چاقو برداره!بره بیرون ازخونه!

نه اصلا تنهاش نزار ممکنه بیدارشه ببینه شما نیستی وحشت میکنه
خودم یه روز صبح زود میخاستم برم آزمایش گفتم تا من بیام بیدار نمیشه( چون همیشه تا ۱۱ میخوابه) اونروز برعکس شد زود بیدار شده بود دیده بود من نیستم اینقدر بچم گریه کرده بود اومدم پرید تو بغلم داشت میلرزید گریه میکرد میگف مامان همه جارو دنبالت گشتم نبودی هرچی صدات زدم نیومدی خیلی ترسیدم.. الهی بمیرم براش دیگه یک ثانیه هم تنها تو خونه جاش نگذاشتم

شوخی میکنی؟؟؟؟؟؟🙄🙄🙄🙄🙄😲😲😲😲😲😲😲😲😲

آماده شو ...برا بچه هم تو خواب لباس بپوشون بیدار میشه با خودت ببر.

سوال های مرتبط

مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۴ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭