ی تجربه از بارداریم بگم ک شاید یه نفر از اطرافیانتون خدایی نکرده دچارش بشین و مث من استرس نکشید من ماهی ک باردارشدم میدونستم باردارم و همون روز پریودم تست انداختم و مثبت شد آزمایشمم مثبت شد ولی در کمال ناباوری پریود شدم و شوکه یادمه مادرم میگف حتما چیزی نیس پریود شدی یا اگ چیزی هست داره دفع میشه ولی من دلم آروم نگرفت و رفتم سونو و گف جنین ۵ هفته داری ولی هنو قلبش تشکیل نشده من هم شروع کردم ب استراحت مطلق و استفاده از شیاف تا ۱۰ روز بعد رفتم سونو گفت قلب بچه تشکیل شده و هماتوم ریز داری ولی من همچنان خونریزی داشتم و ه دفه دکترا ناامید میکردن و میگفتن احتمال موندنش کمه و من همش درحال رفتن ب سونو بودم و این داستان من تا هفته ۲۶ادامه داشت و بطور معجزه ایی تو هفته ۲۶ قط شد ولی خیلی دوران بدی بود هروز استرس زایمان چن بار بیمارستان بستری شدم مث موش آزمایشگاهی ازم آزمایش میگرفتن و بدون اینکه بفهمن منو ترخیص میکردن و میگفتن شیاف بزار آمپول بزن ما دلیل خونریزتو نمیدونیم گفتم بزارم شاید بدرد کسی خورد

۵ پاسخ

منم تا ۵ ماه خونریزی شدید داشتم

من بخدا تو بارداریم قد هزارسال پیرشدم. موهام سفید شد

منم تا اخر بارداريم لكه بيني بي دليل داشتم هميشه تو ترشحاتم خون بود هرچقدم سونو ميرفتم گفتن همه چي خوبه

خوب حالا بزار من تجربه امو بگم عزیز دلم بدونی من چی کشیدم
ما اقدام کردیم برای بارداری دوبار پریود شدم و نشد باردار بشم نزدیک عید بود یه لکه خون دیدم گفتم دوباره نشد تا اینکه شب شد دیدم نه هیچی نیست فهمیدم باردارم خیلی هم کار کرده بودم دم عید کار خونه خودم و مادرم
تست زدم مثبت شد
رفتم آزمایش دادم مثبت شد بعد رفتم پیش دکتر پرونده تشکیل داد اومدم خونه دراز کشیده بودم کلی خون ازم رفت واااای چقد استرس که افتاد رفتم سونو گفت نه چیزی تو شکمت نیست باردار نیستی ای خدا رفتم پیش دکتر خودم دوباره آزمایش بارداری فرستاد مثبت بود گفت برو خونه هشت هفته بیا با کلی شیاف و آمپول خدا می‌دونه چی کشیدم تا هشت هفته رفتم ضربان قلب داشت اصلا نگفت هماتوم داری من دوباره لخت خون بزرگ دفع کردم خونریزی داشتم تا اینکه سه ماهگی گفتن هماتوم داری اما دکتر گفت شاید دوقلو بوده خلاصه یه بار گفتن آبش کمه یه بار گفتن دولیکوسفال هست یه بار گفتن وزن نمیگیره
آهان اصلیترینش گفتن مشکل ژنتیکی داره امینوسنتز بده
بعد قلبش
خلاصه تا به دنیا بیاد پیر شدم خواهر پیر

خداروشکر که الان بچتو داری عزیزم

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ ماهگی
داستان زایمان
پارت ۱
کل بارداریم ب خوبی خوشی گذشت چقدر ذوق میکردم ک سرکلاژی نیستم استراحت مطلق نیستم چون تمام فامیل ما رحم پایینی دارن سرکلاژی هستن مصل مامانم
برا وزنش آب دور جنین برا هیچی اذیتم نکرد ولی امان از آخرش 🥲
ک تمام برنامه هامو بهم زد 😔
اواخر ماه هفتم ب شدت ورم کردم
ک از ترسم رفتم فیلم عکس بارداری گرفتم
رقتم پیش دکترم ک دکتر معروفی هست مصلا
گف پروتئین دفع کردی و اشکال نداره
آزمایش دادم پروتئین بالا کم خونی شدید
ولی بمن گف اشکال نداره باز پروتئین تکرار کن
خلاصه تکرار کردیم و پروتئین پایین اومده بود
و حتی از بچه من ی سونو نگرفت فقط گف ی پاهات ورم کرد سریع برو بیمارستان
ت ی ماه ک هی فشارم میگرفتم ۱۵بود ن منو بستری کردن ن قرص فشار دادن
اومدیم خونه بدون دارو بدون بستری کردن
تا آخر ماه هشتم ی پاهام ورم گرف سردرد شدید
انگار میدونستم زایمان می‌کنم رفتم حموم ب شوهرم گفتم بیا منو ببر بیمارستان
بیمارستان رفتنی شد ک ده روز طول کشید …….
من زیاد بلد نیستم داستان تعریف کنم مایل بودید تا بقیشو بزارم براتون
❤️😍